پیر

واژه پیر که معانی مشابهی چون مرشد، شیخ عربی و بابا در لهجه‌های غرب ایران و ترکی دارد، در متون عرفانی ادب فارسی به‌وفور استفاده شده است. این واژه به معنای راهنمای معنوی و مرشدی است که خود پیش‌تر مسیر عرفان را طی کرده و توانایی‌های روحانی را کسب کرده است و به همین دلیل شایستهٔ هدایت و راهنمایی مریدان در مسیر تصوف می‌باشد. تاریخ دقیق ورود این واژه به زبان فارسی در دورهٔ اسلامی مشخص نیست، اما به احتمال زیاد از سده‌های چهارم و پنجم هجری در میان صوفیان خراسان پیش از واژهٔ شیخ به کار رفته است. به عنوان مثال، ابوحامد محمد غزالی در رسالهٔ ای فرزند خود از عبارات پیر و پیر طریقت استفاده کرده است. اصطلاح پیر به معنای راهنما و مرشد، در متون جوان‌مردان و فتیان، از جمله در فتوت‌نامه‌های بنایان، چیت‌سازان، آهنگران، سلطانی و نجم‌الدین زرکوب، مورد اشاره قرار گرفته و ویژگی‌های او مورد بحث قرار گرفته است. این عنوان همچنان در میان صوفیان معاصر ایران مورد استفاده قرار می‌گیرد.

لغت نامه دهخدا

پیر. ( ص،اِ ) شیخ. شیخه. سالخورده. کلان سال. مسن. معمر. زرّ. مشیخه. ( دهار ). مقابل جوان. بزادبرآمده. دردبیس. فارض. اشیب. ( منتهی الارب ). کهام. ج، پیران

فرهنگ معین

[ په. ] (ص. اِ. ) ۱ - سالخورده. ۲ - مراد، مرشد. ۳ - دانا، خردمند.، ~ ِ کسی در آمدن متحمل رنج فراوان شدن.، ~ ِ کسی را در آوردن کسی را به سختی اذیت کردن.

فرهنگ فارسی

کهنسال، سالخورده، کلانسال، رهبر، پیرطریقت
( اسم ) پدر اب: مگذر ز سر عشق که گر در یتیمی مانند. این عشق ترا مار و پیر نیست. ( مولوی )
یکی از حواریون است

دانشنامه آزاد فارسی

پیِر (Pierre)
مرکز ایالت داکوتای جنوبی، در بخش هیوز، در کرانۀ شرقی رود میسوری، با ۱۳,۹۰۰ نفر جمعیت (۲۰۰۰). در مرکز جغرافیایی ایالت و قارۀ امریکای شمالی قرار دارد. صنایع آن عبارت اند از گردشگری، فرآوری غلات، و تولید لبنیات. در محل مرکز سابق سرخ پوستان اَریکارا بنا شد. فورت پیِر، که در ساحل مقابل رود میسوری واقع شده، از ۱۸۱۷ مرکز تجارت خز بود. پس از ۱۸۸۰، با ورود راه آهن، این شهر به سرعت رشد کرد. در اواخر دهۀ ۱۸۸۰ مرکز تدارکات معدنچیان طلا و در ۱۸۸۹ مرکز ایالت شد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پیر در اصل به معنای سال مند و کهن سال و در اصطلاح عرفان به معنای شیخ، مرشد و راهنما و انسان باتجربه است.
برای بن و ریشه این واژه در زبان های باستانی دو نظریه وجود دارد:برخی آن را از صورت اوستایی prvya/ paro به معنای پیشین و مقدم مأخوذ می دانند و گروهی آن را هم ریشه پدر (در زبان های ایرانی باستان: pitar و در فارسی میانه: pid و pidar و یا به صورت هزوارش: Abytl) تصور کرده اند. 
پیر در زبان های ایرانی میانه
در زبان های ایرانی میانه این واژه بی هیچ تغییری به صورت r ¦ i p دیده می شود. 
پیر در آثار ساسانی
لفظ پیر در کتیبه های ساسانی دیده نشده است، ولی بر روی مهرهای آن روزگار و در ترکیب اعلام منقوش بر آن ها مانند r-talm ¦ i p و § taxs ¦ r-a ¦ i § r-c ¦ i p حضور دارد.وجود اصطلاح پیرپیدا g ¦ pir payta به معنای پیرنما در دینکرد ۷ و ترکیب مردی پیر، مردم پیر در کارنامه اردشیر بابکان و گزیده های زادسپرم درست به معنای سال خوردگان و هفتاد سالگان، شواهد خوبی برای معنای اصلی این واژه اند.

جملاتی از کلمه پیر

اگر واصل کنی جان من امروز ز بخت من شود دل نیز پیروز
چون صبا شد باز از صحن چمن برد برگ گل از آن گل پیرهن
به پیش سپاه اندر آمد تبرگ که خاقان ورا خواندی پیر گرگ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم