پاتابه واژهای مرکب است که به معنای پاپیچ یا آن چیزی است که پیادهروان به دور پا میپیچند. این واژه با اصطلاحاتی چون پالیک و بادیج نیز هممعنی دانسته شده است و در متون گذشته به نوعی پوشش یا حفاظ پا اشاره دارد. در کاربرد مجازی، عبارت پاتابه باز کردن به معنای رحل اقامت افکندن در جایی و ساکن شدن است. این تعبیر با اصطلاحات ادبی دیگری مانند اِلقاء عصا و القاء جران همارز میباشد که همگی بر مفهوم توقف و استقرار دلالت دارند. این واژه و عبارت مرتبط با آن، نمونهای از ظرافت و گسترهی زبان فارسی در انتقال مفاهیم عینی و انتزاعی است که امروزه بیشتر در متون تاریخی و ادبیات کلاسیک یافت میشود و بخشی از گنجینهی غنی فرهنگی و زبانی ایران به شمار میرود.
پاتابه
لغت نامه دهخدا
پاتابه. [ ب َ / ب ِ ] ( اِ مرکب ) پاپیچ. چیزی که پیاده روان به پا پیچند. پالیک. بادیج.
- پاتابه باز کردن در جائی؛ رحل اقامت افکندن در آنجا. اِلقاء عصا. القاء جران.
- امثال:
دیبا ( اطلس ) کهنه شود اما پاتابه نشود؛ آزاده مرد و شریف هرچند تهیدست باشد بکار حقیر و فرومایه تن درندهد، نظیر: صوف که کهنه گردد پاتابه نکنند. ( جامعالتمثیل ).
صوف کهنه شود لیکن پاتابه نشود، نظیر: از اسب افتاده ایم اما از اصل نیفتاده ایم. اَلحُرﱡ حرﱡ و اِن مَسَّه ُ الضّر.
فرهنگ معین
(بِ ) (اِمر. ) نک پاپیچ.
فرهنگ عمید
۱. کفش چرمی که بندهای آن دور ساق پا پیچیده می شود، چارق، پالیک.
۲. نواری که به ساق پا می پیچند، پاپیچ.
فرهنگ فارسی
چارق، ونیزبه معنی پاپیچ که به ساق پامیپیچند
( اسم ) ۱ - پاپیچ پالیک چارق.۲ - نواری که بساق پا پیچند مچ پیچ. یا پاتابه در جایی باز کردن. در جایی اقامت کردن.
پاپیچ چیزی که پیاده روان به پا پیچند
ویکی واژه
نواری که به دور ساق پیچند، ساق بند.
جمله سازی با پاتابه
💡 ببر زین گوهر و زر، دامنی چند بخر پاتابه و پیراهنی چند
💡 واسطه دیگی بود یا تابهای همچو پا را در روش پاتابهای
💡 بود چاهی درون سردابه کآخر آنجا گشاد پاتابه