نسیم

نسیم به معنای جریانی ملایم و ضعیف از هواست که در زمان‌های مختلف، جهت وزش آن تغییر می‌کند؛ مانند نسیم خشکی که در شب به سمت دریا می‌وزد و نسیم دریا که در روز به سوی خشکی می‌آید. این واژه در زبان فارسی به باد ملایم و دلپذیر اشاره دارد. این واژه یک اسم مؤنث است و به صورت مفرد به کار می‌رود. این واژه به عنوان یک واژه توصیفی و شاعرانه به وفور استفاده می‌شود و می‌توان به راحتی از آن در جملات شاعرانه و تشبیهی بهره برد. هنگام نوشتن، باید به واو یا حرف اضافه‌ای که ممکن است به این کلمه اضافه شود، توجه کرد و از به کار بردن نادرست آن‌ها پرهیز نمود. همچنین در متون ادبی، این کلمه می‌تواند به صورت مجازی برای توصیف احساسات یا وضعیت‌ها به کار رود.

لغت نامه دهخدا

نسیم. [ ن َ ] ( ع اِ ) باد نرم. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( از صراح ) ( از منتخب اللغات ) ( آنندراج ). دم باد. ( منتهی الارب ). بادخوش. ( دستوراللغة ) ( زمخشری ) ( دهار ). اول بادی که وزیدن گیرد. ( از صراح ). باد خنک. هواء بارد. ( از بحر الجواهر ). اول هر باد. نفس باد. ( یادداشت مؤلف ). آغاز هر بادی پیش از آنکه شدت گیرد. ( از اقرب الموارد ).باد ملایمی که نه درختی را به حرکت درآورد نه اثری را محو کند. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). و با لفظآمدن و پیچیدن و جستن و جهیدن و رمیدن و روفتن و گسستن و وزیدن مستعمل است و بی ادب و خوش نشین و آشنارو از صفات او [ نسیم ] است. ( از آنندراج ): 
دم پادشاهان امید است و بیم 
یکی را سَموم و یکی را نسیم.اسدی.عارف حق شدی و منکر خویش 
به تو از معرفت رسید نسیم.ناصرخسرو.وقت آن است که از خواب جهالت سر خویش 
برکنی تا به سرت بر وزد از علم نسیم.ناصرخسرو.و چون به زمین آمد اگر دستی نرم بر وی نهند یا نسیمی خنک بر وی وزد درد آن با پوست باز کردن برابر باشد. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ معین

(نَ ) [ ع. ] (اِ. ) باد خُنَک و ملایم.

فرهنگ عمید

۱. جریان ضعیف هوا که جهت وزش آن در مواقع مختلف تغییر می کند مانند نسیم خشکی هنگام شب به سمت دریا و نسیم دریا هنگام روز به جانب خشکی، هوای خنک، باد ملایم.
۲. [قدیمی] بوی خوش.

فرهنگ فارسی

بادملایم، هوای خنک، جریان ضعیف هواکه جهت وزش آن، درمواقع مختلفه تغییرمیکندمانندنسیم خشکی، هنگام شب بسمت دریاوبالعکس
۱ - بادملایم وخنک.توضیح بادملایم و مفرح جریان ضعیف وخنک هوادرفصول گرم جریان ضعیف ومطبوع هوا.۲ - بوی خوش: یاسمن بادراسپردنسیم که بدان مفخرکبارسپار. ( عثمان مختاری.چا.همائی ۵۵۹ ) عطربر آتش نهندفوایدنسیم آن بدیگران رسد وجرم اوسوخته شود. یانسیم انحراک.دارای حرکت وجنبش نسیم: طینت آبست وخاک ذات شریف تولیک خاک نسیم انحراک باداثیرالتهاب. ( اثیر.المعجم.چا.۲۳۶:۱ ) توضیح انحراک ازماده حرکت درلغت نیامده یانسیم بهشتی.۱ - بادبهشتی.۲ - ( استعاره تهکمیه ) دودتریاک.
بداق بیگ شاملوی استر آبادی متخلص به نسیم از شعرای قرن یازدهم از ملازمان حسین قلی خان حکمران هرات و معاصر با نصر آبادی است در جوانی به اصفهان درگذشت و در مزار بابا رکن الدین دفنش کردند ٠ مولف روز روشن او را در معما گوئی ماهر دانسته است ٠

فرهنگ اسم ها

اسم: نسیم (دختر) (عربی) (طبیعت) (تلفظ: nasim) (فارسی: نَسيم) (انگلیسی: nasim)
معنی: باد ملایم و خنک، بوی خوش، باد بسیار آرام، ( در عرفان ) تجلی جمالی الهی و رحمت متواتر و نفس رحمانی را گویند

فرهنگستان زبان و ادب

{breeze} [علوم جَوّ] بادی که سرعت آن بین 2 تا 13/5 متر بر ثانیه باشد

جملاتی از کلمه نسیم

نسیم طرهّ سنبل به هم برآمده یافت مگر حکایت آن زلف عنبر افشان گفت
نسیم رحمت حق گرچه عقده پردازست بکوش و غنچه دل ساز نیم باز اینجا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم