در زبان نظامی، ممانعت به معنای ایجاد تأخیر، مختل کردن یا نابود کردن نیروها و منابع دشمن در مسیر رسیدن به میدان نبرد است. معمولاً بین نوع استراتژیک و نوع تاکتیکی تمایز قائل میشوند. نوع استراتژیک به عملیاتی اطلاق میشود که تأثیر آن وسیع و بلندمدت است، در حالی که نوع تاکتیکی به اقداماتی اشاره دارد که تأثیر فوری و در یک محدوده جغرافیایی خاص دارند. علاوه بر این، اصطلاح ممانعت در زمینه جرمشناسی و اجرای قانون نیز به کار میرود، مانند مبارزه با مواد مخدر در ایالات متحده و درونکوچی.
ممانعت
لغت نامه دهخدا
- ممانعت کردن؛ جلوگیری کردن. بازداشتن از کاری.
ممانعة. [ م ُ ن َ ع َ ] ( ع مص ) بازداشتن از یکدیگر و کسی را از چیزی. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). کسی را از چیزی بازداشتن. ( مصادر زوزنی ). کسی را از چیزی واداشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). بازداشتن و منع کردن. ( غیاث اللغات ). || در اصطلاح، عبارت از آن است که سائل مقدمات دلیل استدلال کننده را کلاً یا بعضاً نپذیرد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به تعریفات جرجانی شود.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) از کاری باز داشتن کسی را جلوگیری کردن. ۲ - ( اسم ) جلوگیری منع.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه اسلامی
ممانعت، از مبطلات بوده و به معنای اعتراض های معترض به قیاس مستدل، به وصف و یا حکم آن می باشد.
اقسام اعتراض ها
این اعتراض ها عبارت است از:۱. اعتراض به منع ثبوت وصف در اصل یا فرع؛۲. اعتراض به منع حکم در اصل یا فرع؛۳. اعتراض به منع صلاحیت وصف برای ترتب حکم بر آن؛۴. اعتراض به منع مناسبت میان حکم و وصف.
نظر اصولیون اهل سنت
بعضی از اصولی های اهل سنت از مبطلات علت، تنها ممانعت و معارضه را صحیح می دانند.
ویکی واژه
جلوگیری کردن، بازداشتن.