معاطات

معاطات به معنای مبادله و داد و ستد بدون وجود عقد خاص است. به عبارت دیگر، این واژه به این صورت تعریف می‌شود که هر یک از دو طرف، عوضی را در ازای چیزی که از طرف مقابل دریافت می‌کنند، ارائه می‌دهند. به طور کلی، این کلمه به هر نوع معامله و معاوضه‌ای اطلاق می‌شود که در آن ایجاب و قبول به شکل خاصی وجود نداشته باشد، چه اینکه از الفاظ خاصی استفاده شود یا نشود. همچنین این واژه می‌تواند به دو شکل انجام شود: در حالت اول، هدف طرفین از داد و ستد، اجازه تصرف در کالاها و اموال است. در حالت دوم، هدف آن‌ها تملیک عوضین به یکدیگر می‌باشد.

لغت نامه دهخدا

معاطات. [ م ُ ] ( ع مص ) چیزی به کسی دادن. چیزی رادست به دست دادن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): از افراط و انهماک در معاطات کاسات راح از صباح تا رواح مرضی روی نمود. ( جهانگشای جوینی ). فی الجمله ارکان و سروران بر موافقت سلطان بر معاطات کؤوس از محامات نفوس مهمل ماندند. ( جهانگشای جوینی ج 2 ص 186 ). از شام تا فلق و از بام تا شفق به معاطات کؤوس مدام و معانات پری چهرگان خوش اندام... اشتغال داشتند. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 209 ). و رجوع به معاطاة شود. || ( اصطلاح فقهی ) بیعی است که درآن تشریفات خاص معامله نباشد مثلاً صیغه ایجاب و قبول نباشد و بالجمله بیع معاطات عبارت از این است که هر یک از متبایعین تبادل نمایند متاع و ثمن را بدون عقد مخصوص، این معامله را برخی از فقها بطور کلی رواندانند و برخی بطور کلی روا دانند و بعضی در امور کوچک و معمول به عادت مثل خرید و فروش نان و... روا دانند و در امور بزرگ روا ندانند بعضی آن را بیع کامل دانند و برخی مفید اباحه تصرف می دانند و عده دیگرگویند بیع متزلزل است تا تصرف. در مورد اجاره و هبه نیز همین بحث آید. ( فرهنگ علوم نقلی دکتر سجادی ).
معاطاة. [ م ُ ] ( ع مص ) ورزیدن کودک جهت اهل خود و دادن ایشان را آنچه خواهند. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ورزیدن. ( آنندراج ): عاطی الصبی اهله معاطاة؛ ورزید و کسب کرد آن کودک جهت کسان خود و داد ایشان را آنچه خواستند. ( ناظم الاطباء ). || کسی را خدمت کردن.( تاج المصادر بیهقی ). خدمت کردن و نگاه داشتن حق کسی. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). خدمت کردن. ( آنندراج ). || چیزی فا کسی دادن. ( تاج المصادر بیهقی ). عطا نمودن. عِطاء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). چیزی به کسی دادن. ( از اقرب الموارد ). دادن. ( آنندراج ). || همدیگر گرفتن. ( منتهی الارب ). از همدیگر گرفتن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مُ ) [ ع. معاطاة ] (مص م. ) ۱ - چیزی را دست به دست دادن. ۲ - عطا کردن.

فرهنگ عمید

۱. چیزی را دست به دست دادن.
۲. به هم بخشیدن، عطا کردن.
۳. به کسی خدمت کردن.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) چیزی را دست بدست دادن: فی الجمله ارکان و سروران بر موافقت سلطان بر معاطات کووس محامات نفوس مهمل ماندند.۲- عطا کردن. ۳- ( اسم ) دست بدست دهی. ۴ - عطا.

دانشنامه اسلامی

نظات فقهاء در مورد معاطات
درباره معاطات سخن بسیار رفته و فقهای عظام عقائد و نظریات مختلف و گوناگونی اظهار نموده اند.
برخی چون مالک و احمد و ابو حنیفه (طبق یک روایت) گفته اند که بیع مطلقاً به معاطاة منعقد می شود.
و برخی چون شافعی عقیده دارند که در صحت بیع ایجاب و قبول لازم است و معاطات کافی نیست. 
و برخی فقط در محقرات و اشیاء کوچک آن را صحیح و نافذ دانسته اند نه در امور بزرگ و در میان فقهای امامیه مشهور آن است که معاطات مفید اباحه تصرف است و ملکیت به تلف یکی از عوضین حاصل می شود. 
 

جملاتی از کلمه معاطات

هم‌باشی با دیگر اشکال قانونی، شرعی و عرفی زندگی مشترک بدون ثبت رسمی از جمله ازدواج حقوق مشترک، نکاح معاطاتی، نکاح عرفی و اتحاد مدنی تفاوت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم