مصیب

اسم پسرانه مصیب دارای معانی عمیق و ارزشمندی است که به ویژگی‌های مثبت و اخلاقی فرد اشاره دارد:

معانی اسم

آن که حقیقت امری را دریافته باشد: یکی از معانی اساسی مصیب، اشاره به فردی است که به درک و فهم عمیق از واقعیت‌ها و حقایق دست یافته است. این ویژگی نشان‌دهنده توانایی فرد در تحلیل و بررسی مسائل مختلف و درک درست از موقعیت‌ها است. فردی که حقیقت را دریافته باشد، معمولاً می‌تواند در تصمیم‌گیری‌ها و انتخاب‌های خود به طور منطقی و عاقلانه عمل کند و به دیگران نیز در درک بهتر مسائل کمک کند.

درستکار: مصیب به معنای درستکار نیز اشاره دارد، که نشان‌دهنده صداقت، درست‌کرداری و اخلاق نیکو است. این ویژگی‌ها باعث می‌شود که او در نظر دیگران به عنوان فردی قابل اعتماد و محترم شناخته شود.

درست گوینده: این نام همچنین به معنای درست گوینده است، که به توانایی فرد در بیان حقیقت و واقعیت‌ها اشاره دارد. درست‌گویی یکی از ویژگی‌های اساسی هر فرد محترم و معتمد است و به او کمک می‌کند تا در موقعیت‌های مختلف به عنوان یک منبع معتبر شناخته شود.

احساس مثبت

انتخاب نام مصیب می‌تواند نشان‌دهنده آرزوهای والدین برای فرزندشان باشد تا او به عنوان فردی درستکار، حقیقت‌جو و قابل اعتماد شناخته شود. این نام به فرد احساس مسئولیت و تعهد به اصول اخلاقی می‌دهد و می‌تواند او را به سمت تلاش برای ارتقاء دانش و آگاهی‌اش هدایت کند. همچنین، این نام می‌تواند به عنوان نمادی از ارزش‌های انسانی و اخلاقی در زندگی تلقی شود و به فرزند یادآوری کند که همواره باید در پی حقیقت و صداقت باشد.

لغت نامه دهخدا

مصیب. [ م ُ ] ( ع ص ) تیر به نشانه رسیده. || درست گوینده.مردی که قول و فعل و رای او صواب باشد. ( ناظم الاطباء ). || برصواب رفته. صوابکار. درستکار. ضد مخطی. ضد خاطی. مقابل مخطی. ( یادداشت مؤلف ): رای هر یک بر این مقرر که من مصیبم. ( کلیله و دمنه ). در امضای این کار مصیب نبودم. ( کلیله و دمنه ).
نیست در علم سخنرانی و در درس سخا
مفتیی چون تو مصیب و ناقدی چون تو بصیر.سوزنی.من که در این شیوه مصیب آمدم
دیدنی ارزم که غریب آمدم.نظامی.|| نیک رسنده به حقیقت چیزی و یا کاری. ( از آنندراج ). رسنده. ( ناظم الاطباء ). || صواب یابنده. ( از آنندراج ). اصابت کننده. ( ناظم الاطباء ): تا طبیب منطق نداند و جنس و نوع نشناسد در میان فصل و خاصه و عرض فرق نتواند کرد و علت نشناسد و چون علت نشناسد در علاج مصیب نتواند بود. ( چهارمقاله ص 107 ). || درست عمل. || راست و درست: ملوک را یکی از رأیهای صائب و تدبیرهای مصیب آن است که... ( کلیله چ مینوی ص 193 ).

فرهنگ معین

(مُ ) [ ع. ] (اِفا. ) راستکار، صواب یابنده.

فرهنگ عمید

۱. اصابت کننده.
۲. راست ودرست عمل کننده، راست کار.
۳. راست ودرست گوینده.

فرهنگ فارسی

اصابت کننده، راست ودرست کننده، راست ودرست گوینده، راستکار
۱- ( اسم ) نیکرسنده بحقیقت امری صواب یابنده اصابت کننده مقابل مخطی: تاطبیب منطق نداند و جنس و نوع نشناسدئ در میان فصل و خاصه و عرض فرق نتواند کرد وعلت نشناسد و چون علت نشناسد در علاج مصیب نتواند بود. ۲ - درست گوینده. ۳ - درست عمل درستکار. ۴ - راست و درست.

فرهنگ اسم ها

اسم: مصیب (پسر) (عربی) (تلفظ: mosib) (فارسی: مصيب) (انگلیسی: mosib)
معنی: آن که حقیقت امری را دریافته باشد، درستکار، ( در قدیم ) آن که حقیقت امری را دریافته است، صواب کار، در مقابلِ مخطی

جملاتی از کلمه مصیب

چون مو ز شرم سوخته با آنکه کلک من در بسط این مصیبه بسی تر زبان فتاد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم