مثابه

کلمه مثابه در زبان فارسی به معنای به عنوان است و معمولاً در متونی که نیاز به تشبیه یا بیان معادلات دارند، به کار می‌رود. این واژه بیشتر در متون علمی، فلسفی و ادبی استفاده می‌شود، جایی که توضیح روابط میان مفاهیم ضروری است. این کلمه معمولاً قبل از اسم یا عبارتی که به آن اشاره می‌شود، قرار می‌گیرد. به عنوان مثال: این کتاب به مثابه منبعی معتبر در حوزه تاریخ شناخته می‌شود. هنگام استفاده از آن، باید دقت کنید که با سایر کلمات جمله هماهنگی داشته باشد و مفهوم جمله را روشن کند. می‌توان از این کلمه در جملات مختلف استفاده کرد، اما تکرار بی‌مورد آن ممکن است به وضوح متن آسیب برساند. با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه به طور مؤثر و صحیح در نوشته‌های خود بهره ببرید.

لغت نامه دهخدا

مثابه. [ م َ ب َ / م َ ب ِ ] ( ع اِ ) حد و مرتبه. ( آنندراج ). اندازه. مقدار. حد. درجه. منزلت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا )

فرهنگ معین

(مَ بِ یا بَ ) [ ع. مثابة ] (اِ. ) ۱ - جایگاه، منزلت. ۲ - رتبه، درجه.

فرهنگ عمید

۱. اندازه.
۲. درجه، منزلت، پایه، جایگاه.
۳. جای گرد آمدن، محل اجتماع مردم.

فرهنگ فارسی

اندازه، درجه، منزلت، پایه، جایگاه
( اسم ) ۱ - محل اجتماع مردم. ۲ - حد اندازه درجه منزلت: شد انطفای حرارت بدان مثابه که موم رود در آتش و نقصان نیابد از تف و تاب. ۳ - مانند. یا به مثاب.. بمانند همانند: و تو این کتاب را بمثاب. قر آن کرده ای.

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] مرجع و پناهگاه
«و اذ جعلنا البیت مثابة للناس» (سوره بقره/آیه120).
کسی که گناهی کند مستحق قتل یا غیر آن و به خانه پناه آورد و یا بحرم تا در آنجا است تعرض او نباید کرد مگر در خود حرم معصیت کند که خود حرمت حرم را شکسته است.
[ویکی الکتاب] معنی مَثَابَةً: محل رجوع - محل گردهمایی(از ماده ث - و - ب است، که بمعنای برگشتن است )
ریشه کلمه:
ثوب (۲۸ بار)
«مَثابَة» در اصل از مادّه «ثوب» به معنای بازگشت چیزی به حالت نخستین است، و از آنجا که خانه کعبه مرکزی بوده است برای موحدان، که هر سال به سوی آن رو می آوردند، نه تنها از نظر جسمانی که از نظر روحانی نیز بازگشت به توحید و فطرتِ نخستین می کردند، از این رو به عنوان «مثابه» معرفی شده است.

ویکی واژه

مثابة
جایگاه، منزلت.
. مقدار. حد
رتبه، درجه.

جملاتی از کلمه مثابه

به شرب باده چه چسبیده ای مدام مشو بدین مثابه شلایین شیره انگور
شوخی بدین مثابه ندیدم ز هیچ تن این رسم در زمانه تو تنها نهاده‌ای
بدان مثابه که خیزد سخن زروی سخن کسیکه یاد مرا برد یاد نسیان کرد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم