قشم

نام جزیره 

قشم بزرگ‌ترین جزیره ایران و خاورمیانه است که در استان هرمزگان واقع شده است. این جزیره در خلیج فارس قرار دارد و از شمال به بندرعباس و شهرستان‌های خمیر و بندرلنگه، از شمال‌شرقی به جزیره هرمز، از شرق به جزیره لارک، از جنوب به جزیره هنگام و از جنوب‌غربی به جزایر تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی محدود می‌شود.

این جزیره دارای جاذبه‌های طبیعی و گردشگری فراوانی است که از جمله آن‌ها می‌توان به جنگل‌های حرا، غارهای خربس و نمکدان، تنگه چاهکوه، دره ستارگان، جزایر ناز و دلفین‌های آبی اشاره کرد.

دره ستارگان یکی از دیدنی‌های طبیعی بی‌نظیر جزیره است که به دلیل شکل‌های خاص کوه‌ها و صخره‌ها که بر اثر فرسایش به وجود آمده‌اند، شهرت دارد و یکی از جاذبه‌های مهم گردشگری قشم به شمار می‌رود.

نام شهر

شهر قشم نیز یکی از شهرهای استان هرمزگان است که در بخش مرکزی شهرستان قشم، بر روی همین جزیره قرار دارد. جمعیت این شهر طبق سرشماری سال ۱۳۹۵ حدود ۴۰٬۶۷۸ نفر بوده است. از جاذبه‌های تاریخی و فرهنگی این شهر می‌توان به قلعه پرتغالی‌ها و امامزاده سید مظفر اشاره کرد.

لغت نامه دهخدا

قشم. [ ق َ ش َ ] ( ع اِ )غوره سپید دراوچه و جز آن که شیرین میشود. و به سکون شین نیز خوانده شده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). البسر الابیض الذی یؤکل قبل ادراکه و هو حینئذ حلو. ( اقرب الموارد ). || ( مص ) مردن. ( منتهی الارب ). گویند: قشم قشماً؛ بمرد، و این از کراع روایت شده است. ( منتهی الارب ).
قشم. [ ق َ ] ( ع اِ ) آب راهه بر زمین. ( منتهی الارب ). مسیل آب در زمین. ( اقرب الموارد ). || غوره سپید دراوچه و جز آن که شیرین می شود. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).رجوع به قَشَم شود. || ( مص ) خوردن، یا بسیار خوردن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || بلایه و هیچکاره از طعام چیده دور کردن و نیکو و برگزیده آن را خوردن. ( منتهی الارب ). دور کردن از طعام پست و هیچکاره آن را و خوردن برگزیده و خوب آن: قشم الطعام؛ نفی منه الردی و اکل طیبه. ( اقرب الموارد ). || کفانیدن و شکستن برگ خرما و نی و جز آن را جهت بافتن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). فعل آن از ضرب است. ( منتهی الارب ). || مردن: قشم فلان قشماً؛ مات. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
قشم. [ ق ُ ] ( ع اِ ) ج ِ قشیم. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قشیم شود.
قشم. [ ق ِ ] ( ع اِ ) سرشت که مردم بر آن آفریده. ( منتهی الارب ). طبیعت. ( اقرب الموارد ). || آب راهه تنگ در رودبار یا در زمین، یا آب راهه ٔمطلق. ج، قُشوم. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || تن و پیکر. ( منتهی الارب ). جسم. ( اقرب الموارد ): رأیته قد ذهب قشمه؛ ای ناحلاً و ذهب لحمه و شحمه. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || گوشت پخته سرخ شده. || پیه. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || بن و نژاد. ( منتهی الارب ). اصل. || حال و هیأت. ( اقرب الموارد ).
قشم. [ ق ِ ] ( اِخ ) ( جزیره ٔ... ) ناحیه ای است از حکومت بنادر در 40 کیلومتری بندرعباس و مهمترین و بزرگترین ِ جزایر خلیج فارس، طول 143،عرض 18 کیلومتر، قریه مهم آن قصبه قشم، 8000 مرکزتجارت و معادن مهم آن آهن دارد و قرای آن 25 است.
قشم. [ ق ِ ] ( اِخ ) یکی از بخشهای شهرستان بندرعباس، همچنین نام جزیره و قصبه مرکز جزیره ای است. بخش قشم از 5 جزیره به شرح زیر تشکیل شده است: 1- جزیره قشم 2- جزیره هرمز 3- جزیره ٔهنگام 4- جزیره لارک 5- جزایر تنب بزرگ و کوچک. قشم در 24000 گزی جنوب بندرعباس واقع شده. طول جزیره ازخاور به باختر 115000 و عرض آن از شمال به جنوب 3000 تا 10000 گز است. هوای جزیره گرمسیر مرطوب است. آب آن از چاه و برکه و محصول آن مختصر غلات، خرما و ماهی و شغل ساکنین ملاحی، صیادی و زراعت است. جمعیت بخش در حدود 20هزار تن و جمعیت قراء جزایر 53 هزار تن و قراء مهم آن باسعیدو، صلخ، درگهان است. راه داخلی جزیره مالرو می باشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

فرهنگ معین

(قِ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - آبراهه. ۲ - سرشت، طبیعت. ۳ - پیه. ۴ - گوشت پخته و سرخ شده.
(قَ ) [ ع. ] (مص م. ) ۱ - خوردن، بسیار خوردن. ۲ - شکستن برگ خرما و نی و جز آن. ۳ - گوشت پخته و سرخ شده. ج. قشوم.

فرهنگ فارسی

۱ - بخشی است از شهرستان بندرعباس مرکب از ۵ جزیره بشرح ذیل: جزیره قشم جزیره هرمز جزیره هنگام جزیره لارک جزیره های تنب بزرگ و کوچک. ۲ - یکی از بزرگترین جزایر خلیج فارس موسوم به جزیره طویل. طول آن ۱٠۸ و عرض ۱۸ کیلومتر است و از بخشهای تابعه بندرعباس است. فاصله این جزیره تا بندر عباس ۱۸ کیلومتر است. مهمترین بندر آن قشم است در مشرق و بندر باسعید و در مغرب و حدود ۳۸٠٠٠تن سکنه دارد.
( اسم ) ۱ - آبراهه ۲ - سرشت طبیعت ۳ - پیه ۴ - گوشت پخته و سرخ شده جمع قشوم.
قصبه مرکز بخش و جزیره قشم از شهرستان بندرعباس. واقع در ۲۴٠٠٠ گزی جنوب بندرعباس در انتهای خاوری جزیره واقع شده است.

ویکی واژه

خوردن، بسیار خوردن.
شکستن برگ خرما و نی و جز آن.
گوشت پخته و سرخ شده.
قشوم.
آبراهه.
سرشت، طبیعت.
پیه.
گوشت پخته و سرخ شده.

جملاتی از کلمه قشم

احمد نادعلیان (زاده ۱۳۴۲ در مهدیشهر) هنرمندی در حوزهٔ هنرهای محیطی و زمینی ایرانی است. پیش از این بیشتر به‌خاطر کنده‌نگاری بر روی سنگ‌های رودخانه‌ها شناخته شده بود. اما در سال‌های اخیر بیشتر در حوزه هنر اجتماعی در جزایر هرمز و قشم فعالیت دارد و به جامعه محلی آموزش می‌دهد.
آثار دژ (قلعه) پرتغالی‌ها در شهر قشم و دژهای دیگری در خاور لافت، موسوم به دژهای نادری - که با توپ‌های بزرگ آن روزگار مجهز بوده‌است - در قشم دیده می‌شود. این دژ، وظیفه پشتیبانی قلعه هرمز را بر عهده داشته که شامل تأمین آب شیرین برای قلعه پرتغالی‌ها در هرمز بوده‌است. بنای این قلعه در ۱۶۲۱ میلادی باعث شد شاه عباس اقدام به جنگ ضد پرتغالی‌ها و اخراج آنان از کناره‌های خلیج‌فارس نماید.
آب‌انبار قصرصورت مربوط به دوره قاجار است و در شهرستان قشم، ۵ کیلومتری جنوب شرقی جزیره هرمز واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۸۳ با شمارهٔ ثبت ۱۱۴۷۱ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
مقبره و مسجد شیخ برخ مربوط به سدهٔ ۳ تا ۱۳ ه.ق است و در شهرستان قشم، خارج از روستای کوشه واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۷۷ با شمارهٔ ثبت ۲۲۰۳ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
مقبره بی بی مریم (تم سنیتی) مربوط به سدهٔ ۸ ه‍.ق است و در شهرستان قشم، روستای تم سنتی واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۷ دی ۱۳۷۷ با شمارهٔ ثبت ۲۱۹۹ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.