شاپور

از جمله نام‌های مردانه ایرانی، عنوان یا لقبی است که به برخی از پادشاهان ساسانی نسبت داده می‌شود. شاپور ممکن است از دو بخش شا و پور تشکیل شده باشد و در زبان باستانی به معنای شاهزاده سفیدچهره است. این لقب یا صفت در زمان تولد به کار می‌رفت و همه ناظران آن را مشاهده می‌کردند. همچنین شاپور یکم دومین شاهنشاه ایرانشهر از دودمان ساسانی بود که پس از درگذشت پدرش، اردشیر بابکان، بنیان‌گذار شاهنشاهی، در تاریخ ۱۲ آوریل ۲۴۰ میلادی به سلطنت رسید. پیش از آنکه به مقام شاهنشاهی برسد، به عنوان نایب‌السلطنه در نبردهای متعددی علیه اشکانیان شرکت کرد و توانست جایگاه والایی در نزد پدرش به دست آورد. پس از فوت اردشیر، شاپور کنترل امور را به دست گرفت و در آغاز سلطنت خود با دعوت دینی مانی مواجه شد. او به دلیل استفاده از تسامح دینی در سیاست‌هایش از مانی حمایت کرد و در نهایت توانست از آموزه‌های نوین او بهره‌برداری کند و در جهت وحدت حکومت از آن استفاده نماید. در زمینه مدیریت امور دینی کشور، می‌توان گفت که شاپور به اندازه پدرش در این زمینه توانمند نبود و به همین دلیل، تمامی امور را به یک روحانی به نام کرتیر واگذار کرد. کرتیر نیز قوانین مذهبی جدیدی را برای حکومت ساسانی تصویب نمود.

لغت نامه دهخدا

شاپور. ( اِ مرکب ) پسر شاه. مرکب از شاه و پور. در پهلوی شاه پوهر.( حاشیه برهان قاطع چ معین ). رجوع به شاهپور شود.
شاپور. ( اِخ ) نام مصوری که واسطه بود میان شیرین و خسرو. ( برهان قاطع )

فرهنگ فارسی

ابن سهل جندیشاپوری ( ف. ۲۵۵ ه.ق. ) وی بقول ابن الندیم مدیر بیمارستان جندیشاپور بود و [ کتاب الاقراباذین ] او بسیار معروف است.
وزیر العاظ لین الله. آخرین خلیفه اسمعیلیه بود و در ایام وزارت او از جانب فرنک سپاه فراوان بعزم جنگ متوجه مصر گشته و چون نزدیک به آن مملکت رسیدند خوف و رعب تمام بر ضمیر مقربان استیلا یافته طلب صلح شدند و بعد از آمد شد سفرا بر مبلغ هزار هزار دینار امر مصالحه قرار یافت و محصلان فرنک بجهت تحصیل آن زر بمصر در آمده این معنی بر خواطر اهل اسلام بغایت دشوار آمد و به آن راضی گشتند که پناه به والی شام نورالدین محمود برند تا از عار نصاری خلاص شوند شاپور مبلغ صد هزار دینار تسلیم محصلان نموده در ادای باقی وجه را تغافل پیش گرفت.

فرهنگ اسم ها

اسم: شاپور (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: šāpur) (فارسی: شاپور) (انگلیسی: shapur)
معنی: شاه پور، پسر شاه، شاهزاده، از شخصیت های شاهنامه، ( اَعلام ) ) ( در شاهنامه ) نام چند پهلوان ایرانی، شاپور: پسر نستوه و نوه ی گودرز، که در جنگ نوذر با افراسیاب کشته شد، شاپور: از پهلوانان روزگار قباد ساسانی، معروف به شاپور رازی، شاپور: از سرداران خسرو پرویز در جنگ با بهرام چوبین، ) شاپور نام سه تن از شاهان ساسانی، شاپور اول: [، میلادی]، پسر اردشیر بابکان، که با رومیان جنگید و والرین امپراتور روم را با گروهی از سپاهیانش اسیر کرد و به ایران آورد، مانی در زمان او ظهور کرد، شاپور دوم معروف به شاپور ذوالکتاف: شاه ایران [، میلادی] پسر هرمز دوم، در زمان او جنگ با روم و با ترکان آسیای مرکزی ادامه یافت و سختگیری نسبت به غیر زرتشتیان بیشتر شد، شاپور سوم: شاه ایران [، پسر شاپور ذوالکتاف، در زمان او ارمنستان میان ایران و روم تقسیم شد، او به دست اشراف کشته شد، ) شاپور: ( = شاهپور ) نام بخشی از رود هلّه در مسیر عبور از کازرون، ) شاپور: ( = شاهور، شاوور ) رودی در استان خوزستان به طول کیلومتر، که از رودخانه ی کرخه جدا می شود و پس از گذشتن از شهرستان دزفول و شهرهای شوش و اهواز به رود کارون می ریزد، ) شاپور ابن سهل: [قرن هجری] پزشک مسیحی بیمارستان جندیشاپور، مؤلف چند کتاب پزشکی، از جمله: قرابادین، ( در اعلام ) نام چند تن از اشخاص در تاریخ نظیر: شاپور پادشاه ساسانی پسر اردشیر بابکان، پسر نستوه نواده ی گودرز، نام دلاوری گرانمایه و بارسالار فریدون پادشاه پیشدادی، همچنین نام چندتن از پادشاهان و پهلوانان ایرانی در شاهنامه

دانشنامه آزاد فارسی

تندیس شاپور، غار شاپور، بیبنابر روایت شاهنامۀ فردوسی، نام چند تن از دلاوران اساطیری ایران باستان: شاپور ژنده پیل در زمان فریدون؛ شاپور از پادشاهان افسانه ای اشکانی؛ شاپور فرمانده میمنۀ سپاه نوذر در نبرد با افراسیاب؛ شاپور از خاندان مهرک، از سرداران دورۀ قباد و شاپور دربار کیکاوس، که کاوس در کار سهراب با او رایزنی کرد. این شاپور، با رسیدن خبر کشته شدن سیاوش به ایران، جامۀ سیاه بر تن کرد و همراه رستم به کین خواهی سیاوش رفت. کیخسرو نیز برای گذشتن از جیحون با شاپور مشورت کرد.

جملاتی از کلمه شاپور

سوی خسرو شدی پیوسته شاپور به صد حیلت پیامی دادی از دور
چو بشنید این سخن شاپور از شاه بگفتا غم مخور شاها که آن ماه
ازو شاپور دیگر راز ننهفت سخن را آشکارا کرد و پس گفت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم