در ادبیات فارسی و به ویژه در شاهنامه فردوسی، شاه روم به معنای پادشاه کشور روم باستان است. روم در اینجا به امپراتوری روم اشاره دارد که در دوران باستان یکی از بزرگترین و قدرتمندترین امپراتوریها بود و بخشهای وسیعی از اروپا، شمال آفریقا و خاورمیانه را در بر میگرفت. در شاهنامه، شاه روم میتواند نماد دشمنی باشد که ایرانیان با آن مواجه هستند و در داستانهای حماسی، این تقابل میان ایرانیان و رومیان به تصویر کشیده میشود.
شاه روم
ویکی واژه
شاه کشور روم یا روم باستان تلویحاً در شاهنامه سَلم بانی آن سرزمین است که امروز باید کل اروپا باشد. رسید آنگهی تنگ در شاه روم/ خروشید کای مرد بیداد شوم «فردوسی»
جملاتی از کلمه شاه روم
چنین بود در نامهٔ شاه روم به لفظی کزو گشت خارا چو موم
دل شاه روم از پی آن عروس به شورش در افتاد چون زنگ روس
به دست خسرو خاور فتاد ملک حبش ز شاه روم هزیمت گرفت لشگر شام
صاحب دولت ار بود دین دار، خصمش ار شاه روم و چین باشد
بر طبق نوشته لیوی یا همان لیویوس، نخستین اقدام مارکیوس به عنوان پادشاه روم، مأمور کردن پونتیفکس ماکسیموس برای نسخه برداری کردن از متنهای موجود پیرامون رسوم و آیینها و مراسم مذهبی متداول در روم به ویژه به نقل از تفسیرها و اظهارات نوما پومپیلیوس بود تا امکان عرضهٔ این متون برای عموم فراهم گردد، و رسوم و آیینهای مذهبی هرگز مورد غفلت قرار نگیرند و مناسک و آداب مربوط به آن به درستی صورت پذیرند.