سیمه سار
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
جمله سازی با سیمه سار
مدح او را چون کسی گوید یقین می شود پژمرده و آسیمه سار
زکید تو ای چرخ آسیمه سار زبطحا فراری شداحمد به غار
بدیشان خروشید کز یک سوار چرایید ترسنده واسیمه سار؟
شدند از عنا همچو دل بردگان چو آسیمه ساران و پژمردگان
سرافکنده در زیر و آسیمه سار همانا بد از بانوان شرمسار
بجستند از جای، آسیمه سار بدیدند بر خود ز آهن حصار