سلو

کلمه‌ی «سلو» واژه‌ای عربی است که در زبان فارسی نیز به کار می‌رود و معنای اصلی آن فراموشی، آرامش یافتن پس از اندوه یا دل بریدن از غم است. هنگامی که گفته می‌شود کسی «سلو یافته»، منظور این است که از اندوه یا غصه‌ای رها شده و دلش آرام گرفته است. در متون ادبی و عرفانی فارسی، این واژه بیشتر در مفهوم آرامش قلبی و فراموشی رنج‌ها به کار می‌رود. شاعران گاه از این واژه برای بیان تسکین غم عشق یا از میان رفتن اندوه فراق استفاده کرده‌اند. از نظر دستوری، «سلو» اسم مصدر است و معمولاً همراه با افعالی مانند «یافتن» یا «کردن» به کار می‌رود. این واژه از جهت بار معنایی، نزدیک به واژه‌هایی چون تسلی، آرامش و فراموشی است. در نتیجه، «سلو» در معنای دقیق خود به حالت فراموشی اندوه، آسودگی خاطر و بازگشت به آرامش پس از رنج اشاره دارد و یکی از واژگان لطیف در زبان ادبی و عرفانی فارسی است.

لغت نامه دهخدا

سلو. [ س َل ْوْ ] ( ع مص ) رجوع به ماده بعد شود.
سلو. [ س ُ ل ُوو ] ( ع مص ) فراموش کردن. ( غیاث ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). زایل شدن اندوه و عشق. ( مصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). زایل شدن غم. ( دهار ). زایل شدن اندوه. ( غیاث ). || خرسند شدن. ( غیاث ) ( منتهی الارب ). خرسند و بی غم شدن. ( ناظم الاطباء ):
هم بر در مصطفی نکوتر
انس انس و سلو سلمان.خاقانی.

فرهنگ معین

(سُ لُ ) [ فر. ] (اِ. ) ۱ - تک نوازی. ۲ - تک - خوانی.

فرهنگ عمید

قطعۀ موسیقی که کسی تنها بخواند یا بنوازد.

فرهنگ فارسی

یکه خوان، تک خوان، آهنگی رابتنهایی نواختن
۱ - ( اسم ) قطعه ای موسیقی که نوازنده تنها نوازد یا خواننده تنها خواند. ۲ - ( صفت ) آلتی موسیقی که توسط یک نوازنده نواخته شود: ویولون سلو.
فراموش کردن. زایل شدن اندوه و عشق.

دانشنامه عمومی

سلو ( به مجاری: Szellő ) یک منطقهٔ مسکونی در مجارستان است که در ناحیه پچ واراد واقع شده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۳(بار)

ویکی واژه

تک نوازی.
تک - خوانی.

جمله سازی با سلو

💡 گوینده سلونی و قائل به لو کشف عالم بهر ضمیر شه غیب دان علیست

💡 طولش چو طول بحر نه لولو در او نه ‌آب عرضش چو عرض تیه نه سلوی در او نه من