رایزنی

لغت نامه دهخدا

رای زنی. [ زَ ] ( حامص مرکب ) عمل رای زن. مشاوره. مشورت. شور. رای زدن. استشاره. || شغل مستشاری سفارت یا سفارت کبری.

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (حامص. ) مشاورت.

فرهنگ فارسی

عمل و شغل رایزن مشاوره.
عمل رای زن. مشاوره

ویکی واژه

مشاورت.

جمله سازی با رایزنی

صلاحیت رئیسی روز ۴ خرداد ۱۴۰۰ ازسوی شورای نگهبان برای نامزدی سیزدهمین دورهٔ انتخابات ریاست‌جمهوری احراز شد. وی بعد از تأیید صلاحیت با توجه به رد صلاحیت‌ها توسط شورای نگهبان و تک قطبی شدن جریان انتخابات گفت «از زمانی که [نتایج بررسی صلاحیت‌ها] را شنیدم، در حال رایزنی هستم تا یک صحنه مشارکتی و رقابتی در انتخابات شکل بگیرد.»
ایزلی یکی از اولین آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار بود که به عنوان مهندس کامپیوتر در ناسا کار می‌کرد، زمانی که این آژانس هنوز ناکا (کمیته رایزنی ملی هوانوردی آمریکا) نام داشت. او ریاضی‌دانی بود که بعدها دانشمند هوافضا شد.
بعد از چند سال و رایزنیها و روابط دیپلماتیک دادگاه لاهه سازمان ملل نهایتاً او از زندان آزاد شد. سیف الاسلام با ایجاد روابط بین‌المللی با روسیه و امارات و مصر و نزدیکی با قبایل و وفاداران به دولت پدرش، خود را برای ریاست جمهوری لیبی نامزد نمود.