دیدن

دیدن به معنای درک و دریافتن چیزی از طریق چشم است و به این عمل، رؤیت یا مشاهده گفته می‌شود. در مورد احکام دیدن، مباحثی در زمینه‌های مختلفی از جمله طهارت، نماز، روزه، حج، تجارت، ازدواج و شهادت مطرح شده است. حقیقت دیدن یا رؤیت به معنای ادراک یک شیء قابل مشاهده با چشم است. به همین دلیل، این عمل با نگاه کردن که به معنای دوختن چشم به سمت یک شیء است، متفاوت است. در نگاه کردن ممکن است شیء را ببینیم یا نبینیم، اما در رؤیت، درک واقعی و واضح از آنچه در جلوی چشم قرار دارد، وجود دارد. این تفاوت‌ها نشان می‌دهد که دیدن فراتر از صرف نگاه کردن است. وقتی که چیزی را می‌بینیم، باید توانایی درک آن را نیز داشته باشیم. این درک می‌تواند شامل احساسات و تفکراتی باشد که ما نسبت به آن شیء داریم. به همین دلیل، در مباحث مختلف دینی و فقهی، اهمیت رؤیت و تأثیر آن بر احکام مختلف زندگی مورد بررسی قرار گرفته است.

لغت نامه دهخدا

دیدن. [ دی دَ] ( مص ) مصدر دیگر آن به قیاس بینیدن و اسم مصدرش بینش است. ( از یادداشت مؤلف ). نگریستن. رؤیت کردن. نگریدن. نگاه کردن. نظر انداختن. عیان. معاینه. مقابل آگهی یافتن و خبر. ابصار. لحاظ. ملاحظه. رؤیة. رؤیان. مشاهده. ( یادداشت مؤلف ). رؤیت آنچه برابر چشم است.

فرهنگ معین

(دَ ) [ په. ] (مص م. ) ۱ - نگاه کردن. ۲ - زیارت کردن. ۳ - عیادت کردن. ۴ - صلاح دانستن، مصلحت دیدن.
(دَ دَ ) [ ع. دیدان ] (اِ. ) خوی، عادت، روش.

فرهنگ عمید

نگاه کردن، نگریستن، دیدار کردن.
خوی، عادت، دٲب، روش.

فرهنگ فارسی

نگریستن، دیدارکردن، نظر، بصیرت، بیننده، بینش
( مصدر ) ( دید بیند خواهد دید ببین بیننده بینا دیده بینش ) ۱ - نگاه کردن نگریستن. ۲ - زیارت کردن. ۳ - عیادت کردن.
مصدر دیگر آن به قیاس بینیدن و اسم مصدرش بینش است.

جملاتی از کلمه دیدن

فرصتم نیست که در پای تو جان افشانم بس که می آیدم از دیدن بالای تو خوش
چشمم ز پی دیدن روی تو بود بی روی تو گر چشم نباشد کم چشم