استحمام
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
( مصدر ) بگرمابه رفتن بحمام شدن.
ویکی واژه
جمله سازی با استحمام
چشمه دوم خورگو در یک کیلومتری شرق چشمه اول از شکاف سنگهای آهکی مارین به صورت جوشان از زمین میجوشد. در نزدیکی مظهر چشمه حوضچه ای به شکل دایره و به قطر ۳ متر بنا شدهاست. از آب این چشمه برای استحمام میشود و در ردیف آبهای گوگردی با کاتیونها و آنیونهای مختلف گرم است.
چشمه آب گرم یله گنبد در بخش کوهین و در ۱۰ کیلومتری آزاد راه قزوین-رشت قرار دارد؛ آب این چشمه از دسته بیکربناته کلسیک آهن بوده و بسیار گرم است. استحمام در آن موجب بهبود بیماریهای عصبی، مفصلی و رماتیسم میشود و نوشیدن آب آن برای بیماریهای کبدی و گوارشی مؤثر است.
فضانوردان این مدت را در فضایی بسیار تنگ (بسیار کوچکتر از اقامتگاهشان در مریخ) میگذرانند. دوش گرفتن هنگام سفر انجام نخواهد شد و استحمام با حولهٔ خیس است. غذا هم کنسروی یا منجمد خواهد بود. مسافران مریخ برای جلوگیری از تحلیل رفتن ماهیچهها باید روزی سه ساعت نرمش کنند و در صورتی که با طوفان خورشیدی مواجه شوند، باید تا چند روز را در محفظهای حتی کوچکتر در قسمت بیشتر حفاظت شده موشک بگذرانند.
آکیتاها نیاز به مراقبت ویژه بهداشتی ندارند. حمامها باید هر دو یا سه ماه یکبار داده شود، در صورتی که سگ دوست دارد در گل بازی کند استحمام بیشتری نیاز دارد.
فراق یار که پیش تو پر کاهی نیست – بیا و بر دل بنده و جلایر ببین که کوه الوند است، البرز است و دماوند است. جلایری باقی نمانده، مثل طفل یتیم، مال بی صاحب، متاع بی خریدار. زبان بریده بکنجی نشسته صم بکم. جلایرنامه طی شد، مقاله استحمامیه ابتر ماند. مثنوی را حسام الدین میگفت نه ملا.