اطباء

واژه «أطباء» (جمع طبیب) واژه‌ای عربی و در زبان فارسی به معنای پزشکان، دکتران یا درمانگران به‌کار می‌رود. «طبیب» از ریشه «طِبّ» به معنی درمان، بهبود و شناخت بیماری‌ها گرفته شده است. بنابراین، «اطباء» به کسانی گفته می‌شود که در علم پزشکی و درمان بیماری‌های جسمی یا گاه روحی تخصص دارند. در متون فارسی و عربی قدیم، این واژه نه‌تنها برای پزشکان، بلکه گاه برای دانشمندان آگاه به علوم طبیعی و انسانی نیز استفاده می‌شده است.

در فرهنگ اسلامی و ادبیات فارسی، اطباء جایگاه والایی داشته‌اند. آنان را مظهر خرد، تجربه و دانایی می‌دانستند، زیرا کار ایشان شناخت دقیق بدن انسان و درمان دردهای او بود. در کتاب‌های کهنی مانند «قانون» ابن‌سینا یا «الحاوی» رازی، از آنان به‌عنوان خادمان علم و عقل یاد شده است. حتی گاهی از پیامبران و اولیای الهی نیز با تعبیر «طبیبِ جان‌ها» یا «اطباء قلوب» یاد می‌شد، یعنی کسانی که نه بدن، بلکه روح و اخلاق مردم را درمان می‌کنند.

در زبان امروز نیز این واژ همچنان کاربرد رسمی و ادبی دارد، به‌ویژه در متون علمی، حقوقی و دینی. برای نمونه می‌گویند: «هیئت اطباء بیمارستان تشکیل شد». با این حال، در گفتار روزمره، معمولاً از واژه ساده‌تر پزشکان یا دکترها استفاده می‌شود. در مجموع، این کلمه واژه‌ای فخیم و رسمی است که بیانگر شأن علمی و اجتماعی کسانی است که در راه درمان و خدمت به سلامت انسان تلاش می‌کنند.

لغت نامه دهخدا

اطباء. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ طِبْی و طُبْی، بمعنی سر پستان مادیان، سباع و خر و اسب و ناقه و جز آن. ( آنندراج ). ج ِ طِبْی و طُبْی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( دهار ).
اطباء. [ اِ ] ( ع مص ) اطباء به کسی یا چیزی؛ خواندن وی را بسوی آن. ( از اقرب الموارد ).
اطباء. [ اَ طِب ْ با ] ( ع اِ ) اَطِبّا. ج ِ طبیب، بمعنی پچشک. ( آنندراج ). مأخوذ از تازی، پزشکان و طبیبان. ( ناظم الاطباء ): سلطان اطبا را نزدیک وی فرستاد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 404 ). چنین گوید برزویه طبیب مقدم اطبای پارس که پدر من از لشکریان بود. ( کلیله و دمنه ). و در کتب طب آورده اند که فاضلترین اطباء آنست که بر علاج از جهت ثواب آخرت مواظبت نماید. ( کلیله و دمنه ). وزرا بر مثال اطبأاند. ( گلستان ).
غیرتم آید شکایت از تو به هر کس
درد احبا نمیبرم به اطبا.سعدی.
اطباء. [ اِطْ طِ ] ( ع مص ) خواندن کسی را بسوی چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). کسی را خواندن. ( از اقرب الموارد ). || اطباء قوم کسی را؛ دوست گرفتن وی را و قبول کردن و برگزیدن برای ذات خود. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). مصادقت کردن و دوستی کردن قوم با کسی و کشتن وی را. ( از اقرب الموارد ). اختلاف منتهی الارب و دو لغتنامه دیگری که بعین از آن لغات را اقتباس می کنند یعنی آنندراج و ناظم الاطباء با اقرب الموارد در قسمت دوم معنی اخیر کلمه از خواندن فعل «قبلوه » پدید آمده که در برخی از متنها «قبلوه » و در برخی دیگر «قتلوه » است. صاحب لسان العرب آرد: گویند: اطبی ̍ بنوفلان فلاناً؛ اذا خالّوه و قبلوه، ابن برّی گفت: صواب آن خالّوه ثم قتلوه است.

فرهنگ معین

(اَ طِ بّ ) [ ع. ] (اِ. ) جِ طبیب، پزشکان.

ویکی واژه

جِ طبیب؛ پزشکان.

جمله سازی با اطباء

کتاب «الحاوی»، بزرگ‌ترین تألیف و تصنیف محمد بن زکریای رازی است و مدت‌ها مرجع علماء و اطباء اروپا بوده و مکرر به طبع رسیده‌است. اول دفعه در شهر برشیا از بلاد ایتالیای شمالی، به لاتینی ترجمه و در دو جلد طبع شده (۱۴۸۶ م) و پس از آن مکرر در ونیز ایتالیا در سال‌های ۱۵۰۹ و ۱۵۴۲ م چاپ شده‌است. نسخ خطی متعدد آن در کتابخانه‌های معتبر عالم موجود است.
ابراهیم حشمت طالقانی (زاده ۱۲۶۴ روستایی شهراسر (طالقان) – درگذشته ۲۱ اردیبهشت ۱۲۹۸ رشت) مشهور به دکتر حشمت و ملقب به «حشمت الاطباء» و «سردار حشمت»، فرزند عباسقلی بود. وی اهل روستای شهراسر طالقان شناخته می‌شود. او از سران نهضت جنگل بود که از آغاز تشکیل این نهضت با آن همکاری می‌کرد و چندی از طرف هیئت اتحاد اسلام که شورای رهبری نهضت جنگل محسوب می‌شد، به حکومت لاهیجان منصوب شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال قهوه فال قهوه فال ورق فال ورق فال ماهجونگ فال ماهجونگ