ایرج نامی پسرانه با ریشهی فارسی به شخصی گفته میشود که بسیار خوبرو و خوشاندام است. ایرج نام بسیار مبارکی است چراکه در همهی منابع از او به خوبی و نیکی یاد شده است و نام بزرگان و پادشاهان بوده است. درمتون کهن ایرانی، نام پسر کوچک فریدون و برادر سلم و تور است، ایران ارثیه وی بود و توران از آن تور شد اما دو برادر دیگر از روی نارضایتی به ایرج کینه ورزیدند و او را کشتند. پسر وی که منوچهر نام داشت در نهایت انتقام پدرش را گرفت. این واژه به نگهبان و محافظت کننده از آریاییها مشهور است. او خوشچهره و نورانی همانند آفتاب است. در شاهنامه فردوسی، پسر کوچک فریدون، پس از آنکه پدرش کشور را میان او و دو برادرش، سلم و تور، تقسیم کرد، ایران و نیزهوران را به ایرج سپرد. سلم و تور که از این تقسیم ناراضی بودند، به او حسد ورزیدند و در فکر کشتن او برآمدند. او که به دوستی با برادرانش امیدوار بود، بدون تاج و تخت و سپاه به دیدار آنها رفت تا دلجویی کند، اما برادرانش سر او را به پدرشان بازگرداندند. منوچهر، نوه او، به انتقام جدش، سلم و تور را به قتل رساند.
ایرج
فرهنگ فارسی
دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد.
فرهنگ اسم ها
معنی: خوب روی و نیکو سیما مانند آفتاب، یاری دهنده ی آریایی ها، ( اَعلام ) ) ( در شاهنامه ) شاهزاده ی ایرانی، پسر کوچک فریدون که پدرش پادشاهی ایران را به او داد، برادرانش سلم و تور بر او حسد بردند و او را کشتند پسرش منوچهر انتقام خون پدر را گرفت، ) ایرج میرزا [، شمسی] شاعر ایرانی از شاهزادگان قاجار، ملقب به جلال الممالک، از پیشگامان تحول در شعر فارسی که شعر را به زبان رایج نزدیک کرد، نخستین شاعر ایرانیِ سراینده ی شعرِ کودک، به معنی یاری دهنده ی آریایی ها، ( در اعلام ) نام پسر فریدون، نام جلال الممالک ایرج میرزابن صدرالشعرا غلامحسین میرزا شاعر و نواده ی فتحعلی شاه قاجار، پهلوی از شخصیتهای شاهنامه، نام کوچکترین پسر فریدون پادشاه پیشدادی ایران
جملاتی از کلمه ایرج
شگفت نیست جهان کز تو یادگار بماند که یادگار فریدون و ایرجست و قباد
تعدادی از نمایشنامههای او هم توسط ایرج زهری به فارسی ترجمه شدهاست.
ای عاشق روی قمر ای ایرج ناکام برخیز که باز آن بت بیدادگر اینجاست