ایرج

ایرج نامی پسرانه با ریشه‌ی فارسی به شخصی گفته می‌شود که بسیار خوب‌رو و خوش‌اندام است. ایرج نام بسیار مبارکی است چراکه در همه‌ی منابع از او به خوبی و نیکی یاد شده است و نام بزرگان و پادشاهان بوده است. درمتون کهن ایرانی، نام پسر کوچک فریدون و برادر سلم و تور است، ایران ارثیه وی بود و توران از آن تور شد اما دو برادر دیگر از روی نارضایتی به ایرج کینه ورزیدند و او را کشتند. پسر وی که منوچهر نام داشت در نهایت انتقام پدرش را گرفت. این واژه به نگهبان و محافظت کننده از آریایی‌ها مشهور است. او خوش‌چهره و نورانی همانند آفتاب است. در شاهنامه فردوسی، پسر کوچک فریدون، پس از آنکه پدرش کشور را میان او و دو برادرش، سلم و تور، تقسیم کرد، ایران و نیزه‌وران را به ایرج سپرد. سلم و تور که از این تقسیم ناراضی بودند، به او حسد ورزیدند و در فکر کشتن او برآمدند. او که به دوستی با برادرانش امیدوار بود، بدون تاج و تخت و سپاه به دیدار آن‌ها رفت تا دلجویی کند، اما برادرانش سر او را به پدرشان بازگرداندند. منوچهر، نوه او، به انتقام جدش، سلم و تور را به قتل رساند.

فرهنگ فارسی

جلال الممالک ایرج میرزا بن صدر الشعرا غلامحسین میرزا شاعر ( و. ۱۲۹۱ ه. ق. / ۱۸۷۴ م. ف. ۱۳۴۳ ه. ق./ ۱۹۲۴ م. ) وی نواده فتحعلی شاه قاجار بود و در فارسی و عربی و فرانسوی مهارت داشت و روسی و ترکی نیز می دانست و خط را خوب می نوشت. تحصیلاتش در مدرسه دار الفنون تبریز صورت گرفت و نوزده سالگی هنگام ولیعهدی مظفر الدین میرزای قاجار لقب صدر الشعرا یافت. لیکن بزودی از شاعری دربار کناره گرفت و به خدمات دولتی مختلفی پرداخت که از میان آنان خدمت در وزارت معارف از همه پر ارزش تر بود. شعر ایرج ساده و روان و مشتمل بر کلمات و تعبیرات عامیانه است. اطلاع او از ادبیات ملل مختلف و تاثری که از محیط متغیر و انقلابی عهد خود پذیرفته بود موجب شد که وی سبک قدیم را که در آن توانا بود رها کند و خود سبکی خاص پدید آورد ٠ درین سبک افکار نو و مضامینی که گاه از ادبیات خارجی اقتباس شده و گاه مخلوق اندیشه شاعرست و نیز مسایل مختلف اجتماعی و هزلیات و شوخیهای نیش دار و ریشخند ها و تمثیلاتی که شاعر از غالب آنها نتایج اجتماعی را در نظر دارد بزبانی بسیار ساده و گاه نزدیک بزبان تخاطب بیان شده است.
دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد.

فرهنگ اسم ها

اسم: ایرج (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: irāj) (فارسی: ايرج) (انگلیسی: iraj)
معنی: خوب روی و نیکو سیما مانند آفتاب، یاری دهنده ی آریایی ها، ( اَعلام ) ) ( در شاهنامه ) شاهزاده ی ایرانی، پسر کوچک فریدون که پدرش پادشاهی ایران را به او داد، برادرانش سلم و تور بر او حسد بردند و او را کشتند پسرش منوچهر انتقام خون پدر را گرفت، ) ایرج میرزا [، شمسی] شاعر ایرانی از شاهزادگان قاجار، ملقب به جلال الممالک، از پیشگامان تحول در شعر فارسی که شعر را به زبان رایج نزدیک کرد، نخستین شاعر ایرانیِ سراینده ی شعرِ کودک، به معنی یاری دهنده ی آریایی ها، ( در اعلام ) نام پسر فریدون، نام جلال الممالک ایرج میرزابن صدرالشعرا غلامحسین میرزا شاعر و نواده ی فتحعلی شاه قاجار، پهلوی از شخصیتهای شاهنامه، نام کوچکترین پسر فریدون پادشاه پیشدادی ایران

جملاتی از کلمه ایرج

شگفت نیست جهان کز تو یادگار بماند که یادگار فریدون و ایرجست و قباد
تعدادی از نمایشنامه‌های او هم توسط ایرج زهری به فارسی ترجمه شده‌است.
ای عاشق روی قمر ای ایرج ناکام برخیز که باز آن بت بیداد‌گر اینجاست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم