آزرم

کلمه زوال در زبان فارسی به معنای کاهش، نابودی یا افول و از دست دادن وضعیت یا شرایط مطلوب به کار می‌رود. این واژه می‌تواند به‌تنهایی یا در ترکیب با دیگر کلمات مورد استفاده قرار گیرد و همچنین قابلیت ترکیب با صفت‌ها و قیدهای مختلف را دارد. در متون رسمی و ادبی، بهتر است از تکرار مکرر این کلمه پرهیز کرده و به جای آن از مترادف‌ها یا عبارات مشابه بهره ببرید. هنگام به‌کارگیری این کلمه، توجه به بافت کلی متن ضروری است و باید جملاتی انتخاب شوند که مفهوم آن را به‌خوبی منتقل کنند.

لغت نامه دهخدا

( آزرم ) آزرم. [ زَ ] ( اِ ) شرم. حیا.ادب. نرمی. رفق. لطف و ملایمت در گفتار

فرهنگ معین

( آزرم ) (زَ ) [ په. ] ( اِ. )۱ - داد، انصاف.۲ - شرم، حیا. ۳ - رفق، مدارا. ۴ - شفقت، رحم. ۵ - حرمت، عزت. ۶ - مهر و محبت. ۷ - طرف - داری، جانب داری، رودربایستی.۸ - فضیلت، تقوی. ۹ - یاد، ذکر. ۱٠ - اندیشه، دل مشغولی. ۱۱ - تاب، طاقت. ۱۲ - سلامت،

فرهنگ فارسی

( آزرم ) ( اسم ) ۱ - داد انصاف. ۲ - شرم حیا. ۳ - رفق لطف ملایمت ( در گفتار ) ۴ - مهر مهربانی محبت.۵ - حرمت احترام عزت. ۶ - یاد ذکر: بازرم من بیاد من. ۷ - اندیشه دل مشغولی. ۸ - تاب طاقت. ۹ - سلامت راحت. ۱٠ - اندوه غم. ۱۱ - جانبداری طرفداری نگاهداشت جانب رودر بایستی. ۱۲ - ضرر زیان. ۱۳ - ظاهر آشکارا. ۱۴ - فضیلت تقوی. ۱۵ - نکبت.
شرم حیا
شرم، حیا، نرمی، رفق، شفقت، به معنی بزرگی و شرف و عزت و حرمت
شرم و حیا

فرهنگ اسم ها

اسم: آزرم (دختر) (اوستایی، فارسی) (تلفظ: āzarm) (فارسی: آزرم) (انگلیسی: azarm)
معنی: داد، انصاف، شرم، حیا، لطف، ( در قدیم ) ملایمت، مهربانی، ارج و قرب، ارزش و احترام، آسودگی، آسایش، شرم وحیا، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر خسروپرویز پادشاه ساسانی

جملاتی از کلمه آزرم

چنین داد پاسخ که آنک از نخست بنیک و بد آزرم هرکس بجست
جهان را سربسر کافر شماری نماند وقف آزرمت بیک بار
به آزرم خشنودی از یکدیگر بتابند و زان برنتابند سر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم