امنا

هیئت امنا مسجد به گروهی از افراد گفته می‌شود که مسئولیت مدیریت، نظارت و اداره امور مالی و اجتماعی یک مسجد را بر عهده دارند. این هیئت معمولاً از اعضای جامعه محلی تشکیل می‌شود و نقش مهمی در حفظ و توسعه فعالیت‌های مذهبی، فرهنگی و اجتماعی مسجد ایفا می‌کند.

یکی از وظایف اصلی این گروه، مدیریت مالی است. آنها مسئول جمع‌آوری نذورات و کمک‌های مالی از مؤمنان برای تأمین هزینه‌های مسجد هستند و باید بودجه‌ای برای هزینه‌های جاری، تعمیرات و برنامه‌های فرهنگی و اجتماعی تهیه کنند. همچنین، این افراد نظارت بر برگزاری نمازهای جماعت و مراسم‌های مذهبی دیگر را بر عهده دارند و ممکن است برنامه‌های آموزشی، سخنرانی‌ها و کلاس‌های دینی را برای جامعه برگزار کنند.

هیئت امنا باید از وضعیت فیزیکی مسجد مراقبت کرده و در صورت نیاز به تعمیرات اقدام کنند. آنها همچنین می‌توانند به فکر توسعه امکانات مسجد، مانند کتابخانه، سالن اجتماعات و دیگر فضاهای مفید برای جامعه باشند. ایجاد ارتباط نزدیک با مؤمنان و تشویق آنها به مشارکت در فعالیت‌های مسجد از دیگر وظایف این گروه است.

این افراد مسئول اتخاذ تصمیمات مهم در مورد مسائل مختلف مسجد، از جمله استخدام امام و برنامه‌های ویژه هستند. در نهایت، این گروه نقش کلیدی در حفظ و گسترش فعالیت‌های مذهبی و اجتماعی در جامعه ایفا می‌کند و با همکاری و همفکری می‌تواند به رشد و شکوفایی مسجد و جامعه کمک کند.

لغت نامه دهخدا

امنا. [ اُ م َ ] ( از ع، اِ ) ج ِ امین. ( از اقرب الموارد ).مردمان امین و امانت دار. ( ناظم الاطباء ). زنهارداران. امینان. ( فرهنگ فارسی معین ). امانت داران. ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ):
الحق امنای مال ایتام
همچون تو حلال زاده بایند.سعدی. || کسانی که بر آنان اعتماد کنند. ( از ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). معتمدان. استواران. ( فرهنگ فارسی معین ). کسانی که بر آنان اعتماد کنند و از آنان ایمن باشند. بی بیم دارندگان. ( از آنندراج ).
- هیئت امنا؛ گروهی که در سازمانی چون دانشکده و جز آن نظارت داشته باشند.
|| ( اصطلاح تصوف ) ملامتیه را گویند. ( از تعریفات جرجانی ) ( از فرهنگ فارسی معین ). فرقه ملامتیه را که یکی از فرقه های صوفیه است گویند، و آنان کسانی هستند که آنچه را در باطن و نهان خود دارند در ظواهر آشکار نسازند. ( از اصطلاحات الصوفیه کمال الدین ابوالغنائم ).
- امنای تذکره؛ ج ِ امین تذکره. ( از فرهنگ فارسی معین ).
- امنای دولت؛ کارگزاران دولت. ( ناظم الاطباء ).
و رجوع به امین شود.

فرهنگ عمید

= امین

فرهنگ فارسی

( آمنا ) ( فعل ) ایمان آوردیم گرودیم و براست داشتیم: متحسب آمنا و صدقنا سر از گریبان شرع بر آورد....
جمع امین. ۱ - زنهار دادن امینان امانت داران. ۲ - معتمدان استواران کسانی که بر آنان اعتماد کنند. ۳ - یا امنائ تذکره. جمع امین تذکره

فرهنگ اسم ها

اسم: آمنا (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: āmanā) (فارسی: آمنا) (انگلیسی: amana)
معنی: امین شده، صورت دیگر آمنه، زن ایمان آورنده

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] آمنا. ریشه کلمه:
امن (۸۷۹ بار)
تعبیر به «آمَنّا» (ایمان آورده ایم) از مادّه «أمِن» به صورت صیغه «جمع»، در حالی که جمله بعد، به صورت صیغه «مفرد» است (جَعَلَ)، شاید از این نظر باشد که این گروه از منافقان می خواهند خودشان را در صف جمعیّت مؤمنان جا بزنند، لذا «آمَنّا» می گویند. یعنی همچون سایر مردم ایمان آورده ایم.
[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
امن (۸۷۹ بار)

ویکی واژه

امینان، امانت‌داران، امین.
(قدیم): افراد مورد اعتماد که امور مهم ‌کشور در دست آنان بود.

جملاتی از کلمه امنا

دیدم امنا را و رسیدم وزرا را امروز مهین شخص تو از بهر ثنا به
استیو کوهن همچنین مالک ۷ درصد سهام موتور جستجوی ژاپنی-چینی بایدو است. او از اعضای هیئت امنای دانشگاه براون و بنیاد رابین هود در نیویورک است.
و این صفت، هیچ طایفه را این قدر در کار نیست، که سلاطین و الاتبار را و پوشیدن اسرار، از شرایط سلطنت و جهانبانی، و از مهمات ضوابط کشورستانی است چون ایشان را دشمنان و مدعیان بسیار، و هرگاه بر مکنون ضمیر پادشاه مطلع شوند، در صدد تدارک برمی آیند پس باید از محرمان و دانایان و امنای دولت نیز اسرار را مخفی دارند، که محرم را نیز محرمی باشد و بسا باشد که منجر به هلاکت و فساد می گردد.
وی مؤسس و اولین مدیر مسئول وبگاه خبری الف بوده و همچنین احمد توکلی اکنون مؤسس و رئیس هیئت مدیره دیده‌بان شفافیت و عدالت است. وی همچنین رئیس هیئت امنای مجتمع فرهنگی آموزشی پسرانه معلم می‌باشد که ۱۷ شهریور ۱۳۶۹ تأسیس شده‌است.
آلبرت دانیال‌زاده (زاده ۱۹۳۱ - درگذشته ۵ دسامبر ۲۰۱۶)، زیست‌شیمی‌دان ارمنی‌تبار اهل ایران بود. وی از بنیان‌گذاران زیست‌شیمی در دانشگاه شهید بهشتی تهران در سال ۱۳۴۳ بود. وی همچنین عضو هیئت امنای بنیاد فرهنگی ایران بت‌ئیل بود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم