بغامه

در متون کهن فارسی، واژه‌ی بَغامه به موجودی افسانه‌ای به نام غول بیابانی اشاره دارد. این موجود در باورهای قدیمی، هیولایی ترسناک توصیف شده که در بیابان‌های پهناور و بی‌آب‌وعلف زندگی می‌کند. بر پایه‌ی منابع معتبری مانند برهان قاطع، مؤید الفضلاء، آنندراج و فرهنگ نظام، بغامه از جنس دیو، اهریمن یا موجودی شیطانی پنداشته می‌شده است.

کارکرد اصلی این موجود در افسانه‌ها، گمراه کردن و به خطر انداختن مسافران و کاروان‌هایی بوده که از مسیرهای بیابانی عبور می‌کردند. گفته می‌شود بغامه با فریب و illusions، راه را بر مسافران مشتبه می‌ساخته و آنان را به سوی هلاکت و نابودی سوق می‌داده است. این ویژگی، شباهت بسیاری به مفهوم غول در ادبیات فولکلور فارسی دارد و در حقیقت، این دو واژه اغلب به‌جای یکدیگر و به عنوان مترادف به کار رفته‌اند.

واژه‌ی بَغانه نیز در برخی منابع مانند جهانگیری و فرهنگ نظام به عنوان شکل دیگری از همین کلمه ثبت شده است. بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت که بغامه، بغانه و غول همگی به یک موجود افسانه‌ای مشترک در فرهنگ عامیانه اشاره دارند که نماد خطرات و گمراهی‌های مسیرهای ناشناخته است. این مفهوم، بازتاب‌دهنده‌ی ترس‌های طبیعی انسان از محیط‌های ناآشنا و هراس‌های کهن در سفر است.

لغت نامه دهخدا

بغامه. [ ب َ م َ / م ِ ] ( اِ ) غول بیابانی را گویند. ( برهان ) ( از مؤید الفضلاء ) ( سروری ) ( از رشیدی ) ( ناظم الاطباء ). غول بیابانی است و گویند آن از جنس اهرمن و دیو و حیوانی است که دربیابان ها مسافران را براه خطا برد و هلاک کند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). دیو گمراه کننده در بیابان که نام دیگرش غول است. ( فرهنگ نظام ). بغانه. ( جهانگیری ) ( مؤید الفضلاء ) ( فرهنگ نظام ). و رجوع بهمین کلمه شود.

فرهنگ معین

(بَ مِ ) ( اِ. ) غول، غول بیابانی.

فرهنگ عمید

غول بیابانی.

ویکی واژه

غول، غول بیابانی.

جمله سازی با بغامه

و تصایحت طیر الملا و تصارخت وحش الفلاء و علا السماء بغامها
غول و نسناس را بغامه شمر که بود در شمار بوزینه