ساکن گشتن

مفهوم ساکن گشتن در زبان فارسی، واجد دو معنای بنیادین و مکمل است که هر یک از ابعاد وجودی انسان و ارتباط او با محیط را بازتاب می‌دهد. این دو معنا، مانند دو روی یک سکه، در تار و پود زندگی انسان تنیده شده‌اند و درک جامع از مفهوم ساکن گشتن مستلزم نگاهی ژرف به هر دو جنبه آن است.

در معنای نخست، ساکن گشتن به عمل مسکن گزیدن یا اقامت دائم در یک مکان مشخص اشاره دارد. این مفهوم فراتر از یک توقف ساده یا گذری موقتی است؛ بلکه متضمن انتخاب آگاهانه یک فضا برای زیستن، تشکیل خانواده، و ریشه‌دواندن در یک جامعه است. این انتخاب، صرفاً بر اساس نیازهای اولیه چون سرپناه صورت نمی‌گیرد، بلکه عوامل عمیق‌تری چون تعلق خاطر، احساس امنیت، و همبستگی اجتماعی را نیز در بر می‌گیرد.

به طور خلاصه، ساکن گشتن تنها به معنای سکونت در یک مکان فیزیکی نیست، بلکه فراتر از آن، فرایندی است که در آن فرد هم به لحاظ مادی و هم به لحاظ معنوی به ثبات، آرامش، و تعلق دست می‌یابد. این مفهوم، چکیده‌ای از جستجوی انسان برای یافتن خانه، آرامش، و معنا در زندگی است.

فرهنگ معین

( ~. گَ تَ ) [ ع - فا. ] (مص ل. ) ۱ - مسکن گزیدن. ۲ - آرام شدن، آرامش یافتن.

فرهنگ فارسی

ساکن شدن

ویکی واژه

مسکن گزیدن.
آرام شدن، آرامش یافتن.

جمله سازی با ساکن گشتن

از منابع قدیم هیچ اطلاعی دربارهٔ این ناحیه در دست نیست. بعدها کادوسیان در آنجا ساکن گشتند.