لغت نامه دهخدا
( رثآء ) رثآء. [ رَآ ] ( ع ص ) نعجة رثآء؛ نعت است ازرُث ْء، به معنی سیاهی سپیدی آمیخته. ( منتهی الارب ).
( رثآء ) رثآء. [ رَآ ] ( ع ص ) نعجة رثآء؛ نعت است ازرُث ْء، به معنی سیاهی سپیدی آمیخته. ( منتهی الارب ).
(رَ ) [ ع. ] ۱ - (مص ل. ) گریستن بر مرده. ۲ - سوک سرود، شعر گفتن برای مرده با تأسف و اندوه. ۳ - (اِمص. ) مرده ستایی، مویه گری.
گریستن بر مرده.
سوک سرود، شعر گفتن برای مرده با تأسف و اندوه.
مرده ستایی، مویه گ
💡 عمرو، بسال صد و چهل و چهار در بازگشت از سفر مکه، بجائی که آن را مران می نامیدند،درگذشت. و منصور وی را این چنین رثاء گفت: