جریحه

منظور از جریحه در زبان فارسی، اگرچه ریشه در لغت عربی جراحة به معنای زخم دارد، اما در کاربرد عامیانه و گاهی ادبی، به معنای ضربه روحی، آزردگی خاطر، یا رنجش عمیق نیز به کار می‌رود. این واژه فراتر از یک آسیب فیزیکی، به احساس درونی و لطمه‌ای که به روان فرد وارد می‌شود، اشاره دارد. در واقع، جریحه می‌تواند حاصل تجربه‌های تلخ، کلام نیش‌دار، یا رفتاری باشد که باعث ایجاد شکافی عاطفی و دردناک در وجود فرد می‌گردد.

این مفهوم زمانی که با واژگانی چون خستگی همراه می‌شود، بُعد عمیق‌تری پیدا می‌کند. جریحه خستگی می‌تواند به فشارهای روانی مزمن، فرسودگی ناشی از تحمل مشکلات مداوم، یا احساس دل‌زدگی و ناامیدی اشاره داشته باشد که فرد را از درون تحلیل برده و توانایی او را برای تحمل سختی‌ها کاهش می‌دهد. این نوع جراحت، هرچند قابل مشاهده با چشم نیست، اما تاثیرات ویرانگر آن بر روح و روان انسان، گاهی شدیدتر از زخم‌های جسمی است.

بنابراین، درک جریحه به عنوان یک اصطلاح مولد و پویا در زبان فارسی، ما را به سوی فهم پیچیدگی‌های عواطف انسانی رهنمون می‌سازد. این واژه، که از زبان تازی به فارسی راه یافته، در زبان فارسی معانی نوینی یافته و به طور معمول برای اشاره به زخم‌های روحی و عاطفی به کار می‌رود؛ زخم‌هایی که ممکن است در نگاه اول پنهان باشند، اما در عمق جان باقی می‌مانند و بر کیفیت زندگی فرد تأثیر می‌گذارند.

فرهنگ معین

(جَ حِ ) [ ع. ] (اِ. ) زخم.

فرهنگ عمید

جراحت، زخم.

فرهنگ فارسی

جراحت، زخم
( اسم ) جراحت خستگی زخم.
اعجوبه و این لغت مولد است یا خستگی. ماخوذ از تازی که معمولا در فارسی آنرا بمعنی زخم و جراحت استعمال کنند.

ویکی واژه

زخم.

جمله سازی با جریحه

هرکرا خسته کرد تیرِ قضا نپذیرد ورا جریحه دوا
ور غم هجران دل تو را بشکافد مرهمی از صبر بر جریحه برافکن
شده است کور ز دست دل جنایتکار دو دیدهٔ من و دل هم جریحه‌دار من است