💡 تا محمد بن عبده الکاتب که دبیر بغرا خان بود و در علم تعمقی و در فضل تنوقی داشت و در نظم و نثر تبحری و از فضلا و بلغاء اسلام یکی او بود گفت:
💡 هیهات و البلغاء الماد حون وان اطروا بکل لسان عد فی بکم
💡 چون به کرمانشاهان رسید روز آدینه خطبهای کرد که در فصاحت از ذروهٔ اوج آفتاب در گذشته بود و به منتهای عرش و علیین رسید. در اثناء این خطبه از بس دلتنگی و غایت ناامیدی شکایتی کرد از آل سلجوق که فصحاء عرب و بلغاء عجم انصاف بدادند که بعد از صحابهٔ نبی رضوان الله علیهم اجمعین که تلامذهٔ نقطهٔ نبوت بودند و شارح کلمات جوامع الکلم هیچ کس فصلی بدین جزالت و فصاحت نظم نداده بود.
💡 انی عیالالله فی فضل النهی و عیال فضلی عصبة البلغاء
💡 ضماد چون بشنید از وی شیفته آن سخن گشت، گفت: اعد علیّ، فأعاد. پس گفت: و اللَّه لقد سمعت قول الکهنة و السّحرة و الشعراء و البلغاء، فما سمعت مثل هذا الکلام قط! هات یدک ابایعک، فبایعه علی الاسلام. فقال: و علی قومی، فقال: و علی قومک.