فژغنده

لغت نامه دهخدا

فژغنده. [ ف َ غ َ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) فژغند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). رجوع به فژغند، فژ، فژه ، فز و فزه شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال تاروت فال تاروت فال انگلیسی فال انگلیسی فال تاروت فال تاروت