برهودن

لغت نامه دهخدا

برهودن. [ ب َ دَ ] ( مص ) سوختن و متغیر شدن رنگ از حرارت آتش. ( آنندراج ). بیهودن. رجوع به پرهودن شود. || آواریدن. آواره شدن و گشت و گذار کردن. ( ازآنندراج ). گمراه شدن و بیراه شدن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(بَ هُ دَ ) (مص ل . ) نزدیک به سوختن رسیدن ، در اثر حرارت تغییر رنگ دادن .

فرهنگ عمید

سوزاندن: چو نرم گویم با تو مرا درشت مگو / مسوز دست جز آن را که مر تو را برهود (ناصرخسرو: ۳۲ ).

ویکی واژه

نزدیک به سوختن رسیدن، در اثر حرارت تغییر رنگ دادن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال عشق فال عشق فال تاروت فال تاروت استخاره کن استخاره کن