شماگنده

لغت نامه دهخدا

شماگنده. [ ش َ گ َ دَ / دِ ] ( ص ) شماگند. شماغند. شمغند. شمغنده. بدبوی. متعفن. || زن بدبوی ( خصوصاً ). ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شماغنده شود.

فرهنگ معین

(شَ گَ دَ یا دِ ) (ص . ) ۱ - متعفن . ۲ - زن بدبوی .

ویکی واژه

متعفن.
زن بدبوی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال چای فال چای فال پی ام سی فال پی ام سی