تطبب

لغت نامه دهخدا

تطبب. [ ت ُ طَب ْ ب ُ ] ( ع مص ) پزشکی نمودن. ( زوزنی ). طبابت و پزشکی کردن کسی که علم طب نمیداند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || علاج کردن. || پزشک خواستن برای کسی. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ طَ بُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) طبابت کردن ، پزشکی کردن .

فرهنگ عمید

طبابت کردن.

ویکی واژه

طبابت کردن، پزشکی کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال اعداد فال اعداد فال انبیا فال انبیا فال شمع فال شمع