الغونه

لغت نامه دهخدا

( آلغونه ) آلغونه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) آلگونه. گلگونه. سرخی باشد که زنان درروی مالند زینت را. غازه. سرخی. سرخاب :
آن بناگوش لعلگون گوئی
برنهاده ست آلغونه بسیم.شهید.رو که را در نبرد گردد زرد
سرخ رویش به آلغونه کنند.منجیک.|| در بعض فرهنگها باین کلمه معنی آمیخته نیز داده اند.
الغونه. [ اَ ن َ ] ( اِ ) مخفف آلغونه. امروزه سرخاب گویند. ( فرهنگ نظام ). العونه یا الگونه ، سرخی که زنان بر روی مالند. ( آنندراج ) ( فرهنگ شعوری ورق 128 ب ) ( مؤید الفضلاء ).

فرهنگ عمید

( آلغونه ) = آلگونه

فرهنگ فارسی

( آلغونه ) ( اسم ) سرخیی که زنان در روی مالند برای زینت آلغونه سرخی غازه سرخاب .
آلگونه: گلگونه، سرخاب، غازه، ماده سرخی گونه
مخفف آلغونه امروزه سرخاب گویند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال شمع فال شمع فال آرزو فال آرزو فال لنورماند فال لنورماند