یتوع

لغت نامه دهخدا

یتوع. [ ی َ تو / ی َت ْ تو ] ( ع اِ ) هر گیاه و یاتره ای که هنگام بریدن از آن شیری سپید پالاید. ج ، یتوعات. ( ناظم الاطباء ). هر گیاه و تره که وقت بریدن از آن شیر برآید و شیر آن مدر است و محرق و مقطع و موی را بریزاند و اگر برگ یا تخم آن را در آب ایستاده اندازند ماهی مست شده بر آب آید و جمیع یتوعات در غایت گرمی و خشکی است و اکثر آن در مرتبه چهارم لهذا استعمال آن فقط در خارج اندام جائز داشته اند و خوردن آن بی مصلح جایز نیست و چون بر غیر وجه مستعمل شود بکشد. ( از آنندراج ). و مشهور از آن هفت است : شبرم ، لاغیه ، عرطنیثا، ماهودانه ، مازریون ، فلجلشت و عشر. ج ، یتوعات. ( از اقرب الموارد ).هر درخت که شیردار باشد مثل زقوم و انجیر و عشر. ( از غیاث اللغات ). یتوع را اجناس بسیار است و او را چنین گفتند که هفت گونه است همه گرم و خشک ، مسهل و قی آور و محرق و او مازریون است و عُشر و دیودار و لاغیه و شبرم و شیر انجیر و تریاق نبطی و دگر ماهودانه. ( الابنیه عن حقایق الادویه ). چون طبیبان یتوع مطلق گویندمراد لاغیه است و او سالمترین یتوعات بود، با اینکه او نیز خالی از خطر نباشد چه شیر و تخم و برگ جمله یتوعات زهر و کشنده است. ( از بحر الجواهر ). یتوعات هفت نوع است : مازریون ، عشر، سرزیوان ، صفریج ، یوماملون ( و آن شبرم است ) جلندا، سرمادریج و شیرهاعات. ( نزهةالقلوب ). یتوعات هفت است : عشر، شبرم ، لاغیه ، عرطنیثا، ماهودانه ، مازریون ، بنطافیلون. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

هر گیاهی که ساقۀ آن شیر داشته باشد از قبیل مازریون، ماهودانه، و امثال آن ها، گیاه شیردار.

فرهنگ فارسی

هر گیاه و یا تره ای که هنگام بریدن از آن شیری سپید پالاید هر گیاه و تره که وقت بریدن از آن شیر بر آید و شیر آن مدر است و محرق و مقطع و موی را بریزاند و اگر برگ یا تخم آن را در آب ایستاده اندازد ماهی مست شده بر آب آید و جمیع یتوعا در غایت گرمی و خشکی است و اکثر آن در مرتبه چهار لهذا استعمال آن فقط در خارج اندام جائز داشته اند و خوردن آن بی مصلح جایز نیست و چون بر غیر وجه مستعمل شود بکشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال سنجش فال سنجش فال تاروت فال تاروت فال اعداد فال اعداد