لغت نامه دهخدا
آن مرد مردگای که کولنگ کنگ را
در حین فروبرد به کلیدان کون مدنگ
کولنگ پیش او چون نهد سینه بر زمین
فریاد و نعره دارد چون بر هوا کلنگ.سوزنی ( از فرهنگ رشیدی ).شید کافی سهمگین کولنگ بی هنجار شد
بر ره هموار او خس رست و ناهموار شد.سوزنی ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).