کنخت

لغت نامه دهخدا

کنخت. [ ک َ ن َ ] ( اِ ) جوهر باشدچنانکه گویند: شمشیر بی کنخت ؛ یعنی شمشیر بی جوهر. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). جوهر شمشیر. ( فرهنگ رشیدی ). آبداری و تابانی : شمشیر بی کنخت ؛ شمشیر بی جوهر که آبدار و تابان نباشد. ( ناظم الاطباء ) :
بر چهره عدوی تو شمشیر بی کنخت
با گوهر مرصع و در کارزار لعل.کلامی ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

(کَ نَ ) (اِ. ) جوهر، جوهر شمشیر.

فرهنگ عمید

درخشش و برق وسایل برنده مانند شمشیر که نشان دهندۀ تیزی است.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جوهر ( تیغ شمشیر ) . یا بی کنخت . بی جوهر : بر چهر. عدوی تو شمشیر بی کنخت با کهربا مرصع و در کار زار لعل . ( کلامی )

ویکی واژه

جوهر، جوهر شمشیر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال احساس فال احساس