کلاکموش

لغت نامه دهخدا

کلاکموش. [ ک َ ] ( اِ مرکب ) موش صحرایی و دشتی باشد، چه کلاک دشت و صحرا را گویند. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). عضل. یربوع. رکن. رکین. ودع. اودع. جرد. صداد. قرنب. قداد. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(کَ ) (اِمر. ) موش صحرایی ، موش دشتی ، کلاوو.

فرهنگ عمید

پستانداری جونده و خاکی رنگ با دم دراز و پاهای بلند که می تواند با پاهای عقبی خود بجهد، موش صحرایی.

فرهنگ فارسی

( اسم ) موش صحرایی موش دشتی

ویکی واژه

موش صحرایی، موش دشتی، کلاوو.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال ابجد فال ابجد فال عشق فال عشق فال تک نیت فال تک نیت