( پرآوازه ) پرآوازه. [ پ ُ زَ / زِ ] ( ص مرکب ) پرآواز. و پرآوازه شدن ؛ مشهور و مشتهر گشتن : بدو رای زن گفت اکنون گذشت ازاین کار گیتی پرآوازه گشت.فردوسی.درخت کهن میوه تازه داشت که شهر از نکوئی پرآوازه داشت.سعدی ( بوستان ).
فرهنگ عمید
( پرآوازه ) ۱. پربانگ، پرهیاهو. ۲. بسیارمعروف و مشهور.