لغت نامه دهخدا مرذول. [ م َ ] ( ع ص ) فرومایه. ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). ناکس. ( ناظم الاطباء ). نعت است از رذل به معنی ناکس و فرومایه گردانیدن. ( از منتهی الارب ). مردم دون و خسیس. هر چیز ردی. رذل. رذال. رذیل. رذالی. ارذل. ( متن اللغة ). مقابل مقبول.