متخرج

لغت نامه دهخدا

متخرج. [ م ُ ت َخ َرْ رِ ] ( ع ص ) طالب العلم. فرا راه افتاده در علم و ادب و برساخته شده. ( آنندراج ). فرا گرفته علم و ادب و برساخته شده در آن. ( ناظم الاطباء ). فرا راه افتاده در علم و ادب. طالب علم. دانشجو. ( فرهنگ فارسی معین ). || فارغ التحصیل. ( فرهنگ فارسی ایضاً ). بهره مند. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تخرج شود.

فرهنگ عمید

فارغ شده از تحصیل.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال عشق فال عشق فال فنجان فال فنجان فال ماهجونگ فال ماهجونگ