مأمول. [ م َءْ ] ( ع ص ) امیدداشته شده. ( ناظم الاطباء ) : مأمول و مرجو از کرم بزرگان و اصحاب فضل و کمال... ( تاریخ قم ص 3 ). || متوقع و امیدوار و آرزومند و منتظر. || ( اِ ) امید و انتظار. ( ناظم الاطباء ). || آرزو. آرمان : و باز این قسم دو نوعند، یکی نوع آنند که به استاد و تلقف و تکلف و خواندن و نبشتن به کنه این مأمول رسند. ( چهارمقاله ص 17 ). شب دراز دو چشمم بر آستان امید که بامداد در حجره می زند مأمول.سعدی.
فرهنگ معین
( مأمول ) (مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) آرزو شده .
فرهنگ عمید
۱. آرزوشده. ۲. (اسم ) آرزو، خواهش.
فرهنگ فارسی
آرزوشده، آرزووخواهش ۱ - ( اسم ) آرزو شده : مامول و مرجو از کرم بزرگان و اصحاب فضل و کمال ... ۲ - ( اسم ) آرزو آرمان : و باز این قسم دو نوعند : یکی نوع آنند که به استاد و تلقف و تکلف و خواندن و نبشتن بکنه این مامول رسند . امید داشتته شده