قدرمایه

لغت نامه دهخدا

قدرمایه. [ ق َ دَ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب ) مترادف اندک مایه :
با همه خردی به قدرمایه زور
میل کش پنجه شیر است مور.نظامی.چون قدرمایه شد بسختی و رنج
یافت گنجی و برفروخت چو گنج.نظامی ( هفت پیکر ص 76 ).چون قدرمایه راه بنوشتند
وز خطرگاه کوه بگذشتند...نظامی ( هفت پیکرص 242 ).

فرهنگ معین

( ~ . یِ ) [ ع - فا. ] (اِمر. ) مایه کم ، اندک مایه .

فرهنگ فارسی

( اسم ) کم مایه اندک مایه .

ویکی واژه

مایه کم، اندک مایه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تاروت فال تاروت فال فنجان فال فنجان فال جذب فال جذب