شناسیدن

لغت نامه دهخدا

شناسیدن. [ ش ِ دَ ] ( مص ) تعریف کردن و شناساندن. ( آنندراج ). || شناختن. || دریافتن. || فهمیدن و واقف شدن. ( ناظم الاطباء ). || تشخیص دادن. بازشناختن :
موبمو و ذره ذره مکر نفس
می شناسیدند چون گل از کرفس.مولوی.

فرهنگ عمید

= شناختن

فرهنگ فارسی

دریافتن یا تشخیص دادن باز شناختن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال زندگی فال زندگی فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال کارت فال کارت