راهواره

لغت نامه دهخدا

راهواره.[ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) ره آورد. سوغات و ارمغان و راه آورد. ( ناظم الاطباء ). ارمغان و راه آورد. ( از برهان ). ارمغان و هدیه که از سفر برای دوستان آرند. ( رشیدی ) ( آنندراج ) ( بهار عجم ) ( از انجمن آرا ) :
دست تهی نیاید گردون بخدمت تو
مه بر طبق برآرد بر شرط راهواره.اثیرالدین اخسیکتی ( از رشیدی ).رجوع به رهواره و ره آورد و راه آورد شود.

فرهنگ معین

(رِ ) (اِمر. ) سوغات سفر، ره آورد.

فرهنگ عمید

سوغات.

ویکی واژه

سوغات سفر، ره آورد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال عشقی فال عشقی فال ارمنی فال ارمنی