داغمه

لغت نامه دهخدا

داغمه. [ م َ / م ِ ] ( اِ ) خشکی و آماس پوست خاصه در لبها از اثر حرارت خارجی یا درونی. خشکی و ترنجیدگی پوست لب بر اثر بیماری حاد یا تشنگی.

فرهنگ معین

(مِ ) (اِ. ) ۱ - خشکی لَب یا پوست . ۲ - سفتی روی زخم . ۳ - روغن بسته شده .

فرهنگ عمید

۱. خشکی و ترنجیدگی پوست لب از بیماری و تب.
۲. تاول هایی که در دهان یا بر روی لب پیدا می شود.

فرهنگ فارسی

خشکی وترنجیدگی پوست لب ازبیماری وتب، تاول دهان
خشکی و آماس پوست خاصه در لبها از اثر حرارت خارجی یا درونی

ویکی واژه

خشکی لَب یا پوست.
سفتی روی زخم.
روغن بسته شده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم