لغت نامه دهخدا
جیغه. [ غ َ / غ ِ ] ( اِ ) زیوری مرصع که سلاطین و امراء بر سر زنند. جغّه. جقّه. ( غیاث ) ( آنندراج ) :
لعل گوهربار او از بس مرصعخوان بود
جیغه گردد چون زند از چشم فریادم بسر.اشرف.جیغه کسری بلرزد بر سر دستار ما
آشیان سازد هما در سایه دیوار ما.سنجر کاشی ( از آنندراج ).