بنگشتن

لغت نامه دهخدا

بنگشتن. [ ب ُ گ َ ت َ ] ( مص ) بلع کردن و ناجاویده فروبردن. ( برهان ). بلع کردن که بفارسی اوباریدن گویند. یعنی ناخائیده فروبردن. ( آنندراج ). ناجاویده فروبردن. و آنرا اوباریدن گویند و بتازی بلع خوانند. ( جهانگیری ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال فنجان فال فنجان فال ای چینگ فال ای چینگ فال احساس فال احساس