بطایح. [ ب َ ی ِ ] ( ع اِ ) بطائح. ج ِ بطیحة. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). رجوع به بطائح و بطیحة شود. زمینها که در آن آب جمع شده باشد و بفارسی مرداب گویند. رجوع به خاندان نوبختی ص 26 و بطائح و بطیحة، و آنندراج شود. بطایح. [ ب َ ی ِ ] ( اِخ ) رجوع به بطائح شود.
فرهنگ عمید
= بطیحه
فرهنگ فارسی
بطایح، جمع بطحائ بطائح جمع بطیحه
دانشنامه آزاد فارسی
بَطائح (جمع عربی کلمۀ بَطیحه، به معنی زمین باطلاقی) از اصطلاحات نویسندگان دورۀ عباسی، اطلاق شده بر ناحیۀ پست و مردابی بسیار وسیعی در جنوب فرات و دجله، در عراق کنونی. حد شمالی بطائح کوفه و واسط، و حد جنوبی آن بصره است. بطائح به علفزار و نیزار شباهت بسیار دارد. گاه این کلمه را همراه با نام شهرهای هم جوار می آوردند، ازجمله بطائح الکوفه که از همه مشهورتر است.