اقتطاع

لغت نامه دهخدا

اقتطاع. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) پاره ای از چیزی جدا کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پاره ای از چیزی واکردن. ( تاج المصادر بیهقی ). پاره ای از چیزی بدر کردن. ( آنندراج ). || پاره ای از مال کسی گرفتن. یقال : اقتطعت قطیعاً من غنم فلان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ( اصطلاح معانی و بیان ) اقتطاع نزد اهل معانی حذف بعض کلمه است. ابن اثیر ورود آن را درقرآن منکر است و بعضی قول او را رد کرده اند و فواتح سور را از باب اقتطاع دانسته اند بنا بر آنکه هر حرفی از آنها نامی از نامهای خدای تعالی بوده باشد و بعضی ادعا کرده اند که باء در قول خدای تعالی فامسحوا برؤسکم اول کلمه بعض است که باقی آن حذف شده است و ازهمین باب است حذف همزه انا در لکنا هو اﷲ ربی زیرااصل آن لکن انا بوده است. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - جدا کردن . ۲ - بریدن . ۳ - قسمتی از چیزی را گفتن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - جدا کردن . ۲ - بریدن . ۳ - قسمتی از چیزی را گرفتن .

ویکی واژه

جدا کردن.
بریدن.
قسمتی از چیزی را گفتن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال زندگی فال زندگی فال کارت فال کارت استخاره کن استخاره کن