اسداء

لغت نامه دهخدا

اسداء. [ اِ ] ( ع مص ) احسان کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). احسان. ( زوزنی ). نیکوئی کردن. ( منتهی الارب ). || فروگذاشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). بخودگذاشتن ، چنانکه شتر را. ( از منتهی الارب ). || فرت بافتن. ( تاج المصادر بیهقی ). زود دربافتن. || بافتن ، چنانکه جامه را. تار بافتن. || اصلاح کردن بین دو کس. اصلاح میان دو تن. || سست و فروهشته شدن غلاف غوره خرما. ( منتهی الارب ). || نرم شدن دنباله غوره خرما.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال ابجد فال ابجد فال اوراکل فال اوراکل فال تخمین زمان فال تخمین زمان