میناکار

لغت نامه دهخدا

میناکار. ( نف مرکب ) میناساز. ( ناظم الاطباء ). استادی که کار مینائی کرده باشد. ( آنندراج ). آنکه میناکاری کند. کسی که میناهای ملون را آب کرده بر ظرف طلا یا نقره کار کند و بدل رنگهای جواهر نماید. ( انجمن آرا ). رجوع به میناساز و میناگر شود. || کار کرده و ساخته با مینا. مینا کار کرده. ( آنندراج ). آنچه بر روی آن میناکاری شده باشد :
شیشه ما محتسب از بس که بر دیوار زد
کرد میناکار آخر خانه خمار را.ملاطاهر غنی ( از آنندراج ).- خانه میناکار ؛ خانه ای که در آن میناکاری شده باشد.
- قصر میناکار ؛ قصری که در آن میناکاری شده باشد.

فرهنگ عمید

کسی که میناکاری می کند، میناساز.

فرهنگ فارسی

میناساز، کسی که میناکاری میکند
( صفت ) آنکه میناکاری کند میناساز.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال شمع فال شمع فال احساس فال احساس فال پی ام سی فال پی ام سی