گردبازو. [ گ ِ ] ( ص مرکب ) آنکه پری گوشت در وی بمثابه ای بود که پستی و گوی دست و پایش نمودار نباشد گویا آن را با چرخ خراط درست کرده اند. ( آنندراج ) : سیه کوله و گردبازو منم گران کوه را همترازو منم.نظامی. گردبازو. [ گ ِ ] ( اِخ ) پادشاه مازندران پسر علی شهریار وفات او به محرم سال 537 هَ. ق. بوده است. ( حبیب السیر چ تهران ص 365 ) : و از خواجگان حبشی که مشیران ملک... بودند چون شریف الدین گردبازوو... همه حنفیان معتمد بودند. ( کتاب النقض ص 487 ).
فرهنگ عمید
آن که بازوان قوی و پرگوشت دارد.
فرهنگ فارسی
آنکه بازوان پر گوشت دارد چنانکه گویی آنرا خراطی کرده اند : سیه کوله و گرد بازو منم گران کوه را هم ترازو منم . ( نظامی ) شرف الدین ابن علی شهریار پادشاه مازندران ( ف. ۵۳۷ ه ق . ) : [ و از خواجگان حبشی که مشیران ملک بودند چون شرف الدین گرد بازو و ... همه حنفیان معتمد بودند . ] ( کتاب النقض ص ۴۸۷ ) .