دانشنامه اسلامی
تاج الدین، با وجود آنکه از خردسالی به تحصیل علوم مختلف اشتغال داشته، به گفته خود آشنایی درستی با تعالیم شاذلیه نداشته و با ایشان در ابتدا به مخالفت می پرداخته است.
شهرت این خاندان در اسکندریه به سبب فقهای مالکی آن بوده است و نه به سبب مشایخ شاذلی. اگرچه از وقایع زندگی او پیش از آشنایی با مرسی اطلاع دقیقی در دست نیست، اما منابع به طور کلی به تحصیلات وی در تفسیر، فقه، اصول، حدیث، لغت، نحو، بیان، کلام و علوم دیگر رایج در آن عصر اشاره کرده اند. فقه را احتمالاً نزد ناصر الدین بن مُنَیَّر که فقیهی نامدار بود، فراگرفت، حدیث را نزد ابرقوهی و دمیاطی آموخت، نحو را نزد مازونی و اصول فقه، کلام و فلسفه را ظاهراً نزد شمس الدین اصفهانی آموخت و در لطائف، شمس الدین را ستوده و او را «شیخنا» خوانده است.
بدین سان ابن عطاء الله در اوان جوانی فقیهی معروف شد و در همین هنگام بود که با صوفیان، خاصه اصحاب ابوالعباس مرسی، به مجادله می پرداخت و اموری را به ایشان نسبت می داد که به زعم وی با ظاهر شرع ناسازگار بود. وی معتقد بود که «لیس الاّ اهل العلم الظاهر»، اما او خود در دوره های بعد می گوید که مخالفتش با مرسی پایه و اساس استواری نداشته و از همین روی بر آن شده است که برای درک حقیقت، خود به مجلس مرسی رود و از نزدیک سخنان او را بشنود. مرسی در آن مجلس از «انفاسی» که شارع بدانها امر کرده؛ یعنی اسلام، ایمان و احسان سخن می گفت و آنها را همان شریعت، حقیقت و تحقق می دانست. ابن عطاء الله که سخت تحت تأثیر این مجلس قرار گرفت، در بازگشت به خلوت پناه برد. پس بر آن شد که دیگر بار به نزد مرسی رود و این بار حالات و احساسات قلبی خویش را آشکارا بیان کند. نخستین تعلیمات مرسی به او در واقع همان اصول اولیه طریقه شاذلیه بود. چندی بعد ابن عطاء الله از اسکندریه به قاهره رفت. سبب این جلای وطن بر ما پوشیده است و روشن نیست که در این سفر همراه مرسی بوده است یا نه، اما احتمالاً درگذشت مرسی در قاهره بوده است. شعرانی پس از مرسی از یاقوت عرشی به عنوان استاد ابن عطاء الله یاد کرده است.
ابن عطاء الله در قاهره به تدریس علوم دینی و تعلیم تصوف همت گماشت. صفدی از ذوق، بیان دلنشین و آشنایی وی با کلام صوفیه و آثار گذشتگان سخن به میان آورده است. به گفته صعیدی در «تعطیر الانفاس» کسانی که به مجلس ابن عطاء الله می رفتند، گفته های او را می نوشتند و وی در آن مجالس علم ظاهر و باطن می آموخت. برخی از بزرگ ترین علمای آن عصر نیز در مجالس درس او حاضر می شدند که تقی الدین سبکی، پدر تاج الدین سبکی، از جمله ایشان است. احتمالاً به همین سبب تاج الدین در طبقات الشافعیة خود ابن عطاء الله را شافعی مذهب خوانده، گرچه مالکی بودن وی را نیز محتمل دانسته است. از شاگردان دیگر او باید داوود بن باخلا را نام برد که خلیفه او در طریقت نیز بوده است. وی در کتابی به نام «اللطیفة المرضیة بشرح حزب الشاذلیة»، ضمن بیان عقاید خود از استادش، ابن عطاء الله نیز سخن گفته است.
ابن عطاء الله نه تنها از طریق وعظ به تبلیغ اعتقادات صوفیه می پرداخت که از جهات دیگر نیز در این راه اهتمام داشت. دفاع وی از ابن عربی در برابر ابن تیمیه از این نوع است. با اینکه او خود به پاره ای از سخنان ابن عربی خرده می گرفت، دفاع از او را در برابر ابن تیمیه دفاع از تصوف در برابر اهل ظاهر می دانست، زیرا ابن تیمیه نه تنها به ابن عربی، بلکه به همه صوفیه، از جمله ابوالحسن شاذلی، تاخته بود. صفدی در شرح احوال ابوالحسن شاذلی کتابی را در رد گفته های شاذلی به ابن تیمیه نسبت داده است. به گفته ابن آلوسی، ابن تیمیه در خلال تصانیف خویش به برخی از عبارات شاذلی خرده گرفته است. در چنین احوال ابن عطاء الله بر آن شد که از ابن تیمیه شکایت کند. جماعتی عظیم از صوفیان نیز با وی همراه شدند. این گروه که شمارشان به 500 تن می رسید، در نیمه اول شوال 707 بر در دارالاماره سلطان اجتماع کردند و از ابن تیمیه به سبب اهانت به مشایخشان، خصوصاً ابن عربی، شکایت کردند.