نقش سوختن

لغت نامه دهخدا

نقش سوختن. [ ن َ ت َ ] ( مص مرکب ) در قمار نقش خوب آوردن و از آن سودی نبردن. ناکام شدن :
بسکه نقشم در قمار عشقبازی سوخته ست
گل کند داغم به رنگ کعبتین از استخوان.اثر ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

در قمار نقش خوب آوردن و از آن سودی نبردن . ناکام شدن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم